اعتماد به نفس یعنی چه؟
اعتماد به نفس را میتوان به طور ساده این گونه تعریف کرد: داشتن تصور مثبت از خود. فردی که فکر میکند فردی لایق، کارآمد و شایسته است را فردی دارای اعتماد به نفس در نظر میگیریم.
اولین نتیجۀ این تعریف این است که پس عدم اعتماد به نفس، یعنی اینکه فردی فکر میکند لایق، کارآمد و شایسته نیست. فردی که تصوری منفی و مخدوش از خودش دارد!
هر چند که این امر واقعیت دارد، ولی وقتی این گونه به آن مینگریم بلافاصله دچار یک تعجب آنی میشویم. و آن اینکه چرا باید یک فرد نسبت به خودش تصور منفی داشته باشد. اینکه من کسی را قبول نداشته باشم، شاید طبیعی باشد ولی آیا این امر غیر طبیعی نیست که من خودم را قبول نداشته باشم؟
متأسفانه این امر واقعیت دارد که عدهای همیشه دیگران را لایقتر و توانمندتر از خود میبینند.
در اینجا دو سؤال پیش میآید: چرا اینطور است؟ و چگونه میتوان سطح اعتماد به نفس را بالا برد؟
تقویت اعتماد به نفس را از طرق مختلفی میتوان انجام داد. مثلاً وقتی کاری را با موفقیت به سرانجام میرسانیم، اعتماد به نفس در آن زمینه ما افزایش مییابد. یا اینکه وقتی اطرافیان از ما تعریف و تمجید میکنند اعتماد به نفس بهتری خواهیم داشت تا زمانی که ما را به باد انتقاد و یا استهزاء میگیرند.
همهی ما میدانیم که کارهای بزرگی در دنیا به سرانجام رسیدهاند که اتفاقاً در نخستین مرتبههای تلاش با شکست توأم بودهاند. همچنین افراد بزرگی در تاریخ علم و فرهنگ بشری ظهور کردهاند که مدام در معرض استهزاء، تحقیر و توهین بودهاند.
بنابراین سؤال اساسی این است که اگر کاری را با یک بار انجام دادن به جایی نرساندیم یا اطرافیان ما در گزینش کلماتی که در گفتگو با ما استفاده میکنند مبالات نداشتند چه؟
چگونه بدون وابستگی به عوامل بیرونی اعتماد به نفس خود را تقویت کنیم؟
این سه مقاله مکمل یکدیگر هستند، میتوانید آنها را به ترتیب دلخواه بخوانید:
چرا مشکل اعتماد به نفس داریم؟
یکم: چون کمالگرا هستیم.
وقتی کمالگرا هستیم (در این جا یک مطلب راجع به آن نوشتهام)، دوست داریم کارها را در منتهی درجه کمال خود به سرانجام برسانیم. آیا این کار شدنی است؟ خوب معلوم است که نه! و همین میشود که بعد از اینکه چند بار کاری را با کیفیت غیر صددرصد انجام دادیم، خود را سرزنش میکنیم. این مسأله رفته رفته باعث تلنبار شدن «تجربه شکست» و ایجاد تصور «بیکفایتی» در ذهن فرد میشود.
بعد از مدتی فرد باور میکند که ناکارآمد است.
دوم: والدین سرزنشگر
والدین سرزنشگر نقش زیادی در تخریب اعتماد به نفس فرزندان خود دارند. والد سرزنشگر، معلم سرزنشگر و … ممکن است خود فردی کمالگرا باشد و هیچ گونه اشتباهی را برای کودک یا دانشآموز خود برنتابد. یا اینکه ممکن است خود فردی با اعتماد به نفس پایین باشد و از کمبود احساس ارزشمندی رنج ببرد، لذا نمیتواند استقلال و جسارت کودک و یا دانشآموز خود را تحمل کند.
به هر روی فرد سرزنشگر هر که باشد، برای تخریب خواسته یا ناخواسته اعتماد به نفس دیگران همیشه آماده است.
رشد و نمو در محیطی اینچنین، در دراز مدت این حس را در ما به وجود میآورد که اگر من این کار را قبول کنم و نتوانم تمام و کمال از عهده آن بربیایم، دیگران مرا سرزنش میکنند. «مردم چی میگن؟»
سوم: اطرافیان سرزنشگر و با سوءنیت.
این قسمت را جدای از قسمت دوم نوشتم. چون به نظر من هر چقدر هم باشد بین فرد بزرگسال و کودک و نوجوان در حال رشد، و بین افراد «بدجنس و رذل» و والدین و معلمینی که فکر میکنند به ما کمک میکنند، تفاوت زیادی هست.
اینکه نتیجه هر دو ممکن است باعث کمبود اعتماد به نفس شود، ولی در عین حال، برخورد با هر یک از این دو مورد راه حل جداگانهای دارد.
چهارم: نداشتن تمرین و مطالعه
گاهی ممکن است شما هیچ کدام از مسائل بالا را نداشته باشید. ولی در عین حال باز هم دارای اعتماد به نفس خیلی کمی باشید.
یکی از دلایل این مسأله نداشتن تمرین و مطالعه است.
منظور من از تمرین و مطالعه، هر نوع یادگیری تئوری و عملی در زمینهای دلخواه است. خواه ریاضیات کنکور و دانشگاه باشد یا بازاریابی برای یک شرکت لبنیاتی. در هر صورت باید هم مطالعه کرد و هم هر آنچه را یادگرفتهایم با تمرین درونی کنیم.
گاهی بر اثر اهمالکاری (در این جا یک مطلب دقیقاً مرتبط به همین بند نوشتهایم: باشه بعداً انجام میدم و هیچ وقت انجام نمیدم) کارها را آنقدر به دقیقه نود موکول میکنیم که هیچ گاه فرصت انجام آنها را با دقت و مهارت نداریم. این مسأله میتواند روی اعتماد به نفس ما تأثیر بگذارد.
اینکه در فرصت سه ماهه، چند کتاب و چندین مقاله در زمینهای بخوانید. یادداشت برداری کنید. با چند نفر در آن زمینه مشورت کنید. و در نهایت هر آنچه را آموختهاید محک بزنید و بهترین و عملیترین تکنیک را به کار برید. و آنقدر آنها را تکرار کنید تا در شما درونی شوند کجا و اینکه مرتب چهارتا جمله کلیشهای و روشهای اشتباه را تکرار کنید کجا؟
این مثال کلی را در مورد یک بازاریاب در نظر بگیرید. یکی مرتب چیزهای جدید میآموزد. راز و رمزهای مخفی کار را کشف میکند. و به دلیل شخصیت انعطافپذیر، منطقی و توانمندی که دارد، میتواند اعتماد دیگران را جلب کند. و یکی همیشه در جا میزند.
طبیعتاً دومی بعد از سه ماه هیچ اعتماد به نفسی نخواهد داشت. حال اگر این فرد فرضی دوم، کل زندگی خود را همینگونه گذرانده باشد، به نظر شما عجیب است که اصلاً اعتماد به نفس نداشته باشد؟
حالا بحث را کوتاه میکنیم و به روشهایی میپردازیم که باعث بالا رفتن اعتماد به نفس در فرد میشود.
روشهای بالابردن اعتماد به نفس
یکم: یک فیل را لقمه لقمه بخورید.
موفقیت در انجام کارهای کوچک، باعث ایجاد اعتماد به نفس در انجام کارهای بزرگتر میشود. لذا یکی از روشهای ایجاد اعتماد به نفس، این است که انجام یک کار سخت را ابتدا از کارهای کوچکتر شروع کنیم. همیشه از دانشآموزانم این سؤال را میپرسم: «یک فیل را چگونه میخورند؟» آنها هم با تعجب نگاه میکنند و فکر میکنند که این فقط یک شوخی بیمزه است. من هم در جواب میگویم: «لقمه لقمه!» و بعد ادامه میدهم که شما هرگز نمیتوانید فیل را یک لقمه کنید! بلکه باید آن را لقمه لقمه کرده و به مرور بخورید! نکته را درمییابند و لبخندی صورتشان را میپوشاند.
مسائل را به قسمتهای ریزتر تقسیم کنید و هر بار فقط یک گام را طی کنید. این کار علاوه بر اینکه باعث پیشرفت منطقی و زمانبندی شدهی کارها میشود، در ضمن اعتماد به نفس شما را هم به مقدار زیادی ارتقاء میدهد.
یادمان نرود آنکه کوهها را جا به جا کرد، ابتدا شروع به جمع آوری سنگریزهها کرد.
دوم: مدیریت زمان را بیاموزیم
اگر کارها را بر مبنای مدیریت زمان پیش ببریم و آنها را به دقیقه نود موکول نکنیم، در این صورت همیشه با آمادگی فکری و داشتن تمرکز آنها را انجام میدهیم. وقتی کارها را در مدت زمان کافی و با صبر و حوصله، با مطالعه و فکر و مشورت، با محک زدن و تمرین کردن انجام میدهیم؛ خلاقیت و توانمندی ما هم بالا میرود. و همین باعث بالا رفتن اعتماد به نفس ما هم میشود.
در خصوص مدیریت زمان و تقسیمبندی چهارگانه کارهای روزمره این مقاله را بخوانید: باشه بعداً انجام میدم و هیچ وقت انجام نمیدم.
سوم: به والدین کنترلگر و کمالگرای خود نه بگویید.
بی احترامی نکنید ولی کار خودتان را بکنید. پدر و مادری که شما را کنترل میکنند، سد راه استقلال و اعتماد به نفس شما هستند.
این همه تمایل به کنترل واقعاً جای سؤال دارد. بعضی از والدین تا مرز انکار هویت فرزند خود کنترلگر هستند.
به این کنترلگری نه بگویید.
چهارم: کمالگرایی خود را کنار بگذارید.
هیچ چیزی به اندازه واقعیت و واقعگرایی به رشد ما کمک نمیکند. همه در کار خود اشتباه دارند. مهم این است که از اشتباهات درس بگیریم. ما با اشتباهات رشد میکنیم.
وقتی کمالگرا هستید، هم اینکه ممکن است فردی عملگرا نباشید، هم اینکه ممکن است گارد فکری شما بالا باشد و هیچ گاه به محیط اطراف اجازه ندهید که انتقادات مناسب خود را به گوش شما برسانند.
کمالگرایی مانند یک فیلتر راه ذهن را بر یادگیری و اصلاح روشهای غلط میبندند.
پنجم: عقاب خود را به مدرسه مرغابیها نفرستید.
جملهای هست که این ور و آن ور خیلی نقل میشود. و آن را به فروید منسوب میکنند:
قبل از اینکه به فکر درمان افسردگی خود باشید، مطمئن باشید که اطراف شما را مشتی آدم پست نگرفتهاند.
من از آن دسته آدمهایی نیستم که به محیط اطرافم بدبین باشم. من بر مبنای مثبت اندیشی رفتار میکنم. ولی هر فردی باید از سنی به بعد به این زیرکی رسیده باشد که در مقبل محیط اطراف هوشیار باشد.
آدمهای سمی را از زندگی خود بریزید بیرون. این واقعیت زندگی ماست که بعضی آدمها حسود هستند. بعضیها بیمار هستند. بعضیها … هر چه که هست. ما نه میتوانیم و نه رسالت داریم که دیگران را نجات دهیم یا عوض کنیم.
به قول گالیله که میگوید:
شما نمیتوانید به کسی چیزی بیاموزید مگر اینکه او خود قبلاً آن را آموخته باشد.
صحبت این جمله، صحبت جستجوگر بودن است. در روابط اجتماعی هم شما نباید مأمور نجات کسی باشید. اگر کسی کمک لازم دارد، از فرد مناسب و متخصص کمک بگیرد.
شما قرار نیست هر چیزی را تحمل کنید که کسی ناراحت نشود. قدرت نه گفتن را داشته باشید. دلسوزی بیهوده را کنار بگذارید. آدمهای سمی را از زندگی خود بریزید بیرون.
در زمینه اعتماد به نفس این دو مقاله را به شما توصیه میکنیم:
- تعریف اعتماد به نفس چیست؟ تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چیست؟
- میروم قدم بزنم اولین نفری که به من لبخند زد، خودم را نمیکشم.
حرف آخر
برای اطلاع از جدیدترین مقالهها، فیلمها و همچنین کدهای تخفیف در خبرنامۀ سایت ثبتنام کنید.
ممنون مفید بود. مدیریت زمان واقعا مهارت ارزشمندی است.
از اینکه مطلب برای شما مفید بوده خیلی خوشحالم. وبساییتون رو هم دیدم. خیلی زیبا طراحی شده. مطالب مفیدی داره. روی موضوع مهمی دست گذاشتید. موفق و موید باشید.
ممنونم. خوشحالم که از نظرتون سایت ما مفید بوده. خیلی برامون ارزشمند بود.