مثبت‌اندیشی خوب است یا بد؟ سخنرانی انگیزشی مفید است یا مضر؟

بازدید: 491 بازدید

مقدمه

چیزی که امروزه در جامعۀ ما با نام‌های مثبت‌اندیشی، تفکر مثبت، قانون راز، انرژی کائنات و … رواج یافته است، نه یک پدیدۀ نوظهور است و نه فقط در ایران این نوع محتوا خریدار دارد.

همیشۀ تاریخ افرادی بوده‌اند که به دلایلی ارتباط درستی با واقعیت نداشته‌اند و درگیر توهمات و ذهنی‌بافی‌ها بوده‌اند. همچنین در هر کشوری اعم از ایالات متحده یا ایران یا هر کشور دیگری افرادی هستند که در پی این نوع حرف‌ها می‌روند. بنابراین باید در مورد این موضوع دقیق‌تر صحبت کرد. به نظر من نباید از کنار چنین موضوع مهمی به سادگی عبور کرد. چرا که ممکن است فرد ناآگاهی به دلیل سکوت جامعه، این نوع محتوا را موجه و قابل قبول بداند و سال‌هایی از عمر خود را هدر بدهد.

در این نوشته، ابعاد این موضوع را از هم شکافته‌ام. امیدوارم برای شما مفید باشد.

این سه اشتباه را مرتکب نشوید!

معمولاً تفکر مثبت یا همان مثبت‌اندیشی را با روانشناسی مثبت‌گرا یکی می‌گیرند که اشتباه است. دیگر اینکه محتوای انگیزشی را گاهی روانشناسی می‌نامند و گاهی آن را توسعۀ فردی می‌دانند که باز هم اشتباه است.

اول اینکه روانشناسی یک علم است با تعریف دقیق و مشخص و با موضوعات، نظریه‌ها، چارچوب‌ها و گفتمان‌های خاص خودش. مانند روانشناسی شخصیت، روانشناسی رشد، روانشناسی تجربی، نظریه‌های مشاوره، نظریه‌های روانکاوی و …

توسعۀ مهارت‌های فردی که به اختصار توسعۀ فردی هم گفته می‌شود مجموعه‌ای است از روش‌ها و مهارت‌هایی که هر فرد با پیاده کردن آن‌ها می‌تواند سطح عملکرد خود را بالا ببرد. توسعۀ فردی علم نیست اما ارتباط تنگاتنگی با علومی مانند روانشناسی، جامعه‌شناسی، مدیریت، اقتصاد و حتی منطق دارد. مهارت‌هایی مانند مدیریت زمان، مهارت‌های حل مسأله، مهارت‌های مالی و پولی، مهارت کنترل خشم، مهارت‌های کارآفرینی و … همه در این حیطه قرار دارند و هر فرد با توجه به نیاز خود به یادگیری آن‌ها مبادرت می‌کند.

و بالاخره چیزی داریم به نام صنعت تولید محتوای انگیزشی. محتوای انگیزشی گاهی به اشتباه روانشناسی نامیده می‌شود که اشتباه است. مثلاً یک کتاب انگیزشی را کتاب روانشناسی می‌نامند. گاهی هم محتوای انگیزشی را توسعۀ فردی می‌دانند که باز هم اشتباه است. در نهایت یک اشتباه دیگر هم هست که بعضی محتوای انگیزشی را با مثبت‌اندیشی یکی می‌گیرند. که این هم همیشه درست نیست!

پس سه اشتباه متداول داریم که نباید آن را مرتکب شویم:

  1. مثبت‌اندیشی با روانشناسی مثبت‌گرا فرق دارد. هر دوی این‌ها با محتوای انگیزشی فرق دارند. روانشناسی یک علم است و مطالعۀ منابع آن جدیت و ممارست می‌خواهد. نتیجۀ آموختن این علم کسب دانش و مهارت لازم برای تحلیل رفتارها و حالات روانی انسانی است.
  2. توسعۀ مهارت‌های فردی با محتوای انگیزشی و هم با روانشناسی و هم با مثبت‌اندیشی فرق دارد. توسعۀ فردی مجموعۀ مهارت‌ها و روش‌هایی است که با پیاده کردن آن‌ها فرد در فعالیت‌هایی مانند سخنرانی، تدریس، جستجو و جمع‌آوری اطلاعات، مدیریت زمان و … ماهر می‌شود.
  3. محتوای انگیزشی نه تنها همیشه مثبت‌اندیشی نیست، که گاهی نقطۀ مقابل آن است و خیلی هم مضر است. محتوای انگیزشی، محتوایی است که سعی دارد با ارائۀ تصاویر مثبت در فرد انرژی و امید ایجاد کند.

صنعت تولید محتوای انگیزشی

تولید محتوای انگیزشی یک صنعت پررونق در سراسر جهان است. با توجه به اینکه خاستگاه این صنعت جامعۀ آمریکاست و نام این کشور با رونق اقتصادی، تولید ثروت، رفاه و موفقیت فردی مترادف شده است، بنابراین عده‌ای فکر می‌کنند که پس لابد هر فردی از داخل این جامعه برخاست و هر محتوایی تولید کرد، حتماً آن محتوا خیلی مفید و موجه است و در کارایی آن نباید هیچ شکی به خود راه داد.

تولید محتوای انگیزشی یک نوع تولید محتوا محسوب می‌شود و در آن از همۀ ابزارهای متداول مانند انتشار مقاله در روزنامه و مجله، انتشار کتاب، تولید فیلم، تولید نوارهای صوتی، وبلاگ، ولاگ، پادکست، سخنرانی، همایش، مشاورۀ خصوصی و … استفاده می‌شود.

مانند هر صنعت دیگری، این صنعت هم دو چهره دارد. چهرۀ اول آن این است که محتوای مفیدی به شما ارائه می‌دهد. چهرۀ دوم آن که چه بسا چهرۀ پررنگ‌تر آن هم باشد، سعی دارد با دادن خوراک به ذهن مخاطب، برای خودش درآمدی دست و پا کند.

  • آیا هر خوردنی و نوشیدنی فقط به این دلیل که در سطح جامعه به طور گسترده به فروش می‌رسد، لزوماً مفید است و برای کمک به بهتر شدن تغذیۀ ما ارائه شده است؟
  • آیا هر کتاب یا فیلمی که با عنوان «آموزشی» ارائه می‌شود حتماً یک آموزش مفید است و هدف آن بالا بردن سطح علمی ماست؟
  • آیا هر مجله و روزنامه‌ای که منتشر می‌شود حتماً برای آگاهی‌رسانی بی‌طرف به مردم جامعه فعالیت می‌کند؟
  • سؤال کلی و عمومی: آیا هر کالایی برای رفع یک نیاز واقعی تولید شده است؟

همانطور که در تمام مواردی که نام بردم تشخیص اینکه چه چیزی مفید و چه چیزی مضر است با ماست، در مورد محتوای انگیزشی هم باید هوشیار بود. بعضی تولیدات این صنعت نه تنها مفید نیست که بلکه خیلی هم مضر است.

مثبت‌اندیشی چه هست و چه نیست؟

و بالاخره می‌رسیم به بخش اصلی این نوشته. مثبت‌اندیشی چه هست و چه نیست؟

یک بار جمله‌ای را از کسی می‌خواندم که الان نه نام گویندۀ جمله خاطرم هست و نه عین کلمات آن را به یاد دارم. اما محتوای جمله این است:

گاهی امید بزرگترین سرابی است که برای خود می‌سازیم

ناشناس

من هم فکر می‌کنم صرف داشتن امید، همیشه کارساز نیست که بلکه برعکس می‌تواند خطرناک باشد. گاهی ناامید شدن باعث می‌شود دست به کارهای بزرگی بزنیم.

اگر امید و ناامیدی را به طور توأمان در خود داشته باشیم، می‌شویم فردی که برای هر پروژه دو سناریو را پیش روی خود می‌بیند:

  • سناریوی الف: این کار شدنی است.
  • سناریوی ب: این کار شدنی نیست.

فردی که مهارت‌های تفکر انتقادی، حل مسأله، جستجو و جمع‌آوری اطلاعات و مهارت‌های تحلیل‌گری را در خود رشد داده باشد در چنین موقعیتی می‌تواند برای هر کدام از سناریوها به طور جداگانه شواهدی را فراهم کرده با تحلیل موقعیت یک تصمیم مناسب بگیرید و یکی از سناریوها را کنار بگذارد.

در واقع می‌خواهم مغالطۀ قدیمی و مسخرۀ «محتوای لیوان نیمۀ خالی آن است یا نیمۀ پر آن؟» را زیر سؤال ببرم. از نظر من محتوای لیوان هم نیمۀ خالی آن است و هم نیمۀ پر آن. فرد منطقی هر دو را با هم می‌بیند. فرصت و تهدید در کنار هم معنا دارند. تصمیم‌گیری منطقی هر دو وجه موقعیت را در نظر می‌گیرد: هم فرصت را می‌بیند و هم تهدید را در نظر می‌گیرد.

بالاخره مثبت‌اندیشی یعنی چه؟

تکلیف ما با منفی‌بافی که مشخص است. منفی‌بافی نقطۀ مقابل مثبت‌اندیشی نیست. منفی‌بافی نقطۀ مقابل متوهم بودن است.

منفی‌باف از بیخ و بن امکان موفقیت را زیر سؤال می‌برد. برای اون سناریوی غالب همیشه سناریوی «من نمی‌توانم، نمی‌شود، نمی‌گذارند، دست‌هایی در کار است و …» است.

فرد متوهم بدون توجه به تهدیدها، امکاناتی که دارد، شرایطی که هست و بدون توجه به توانایی‌های خود و … معتقد است که می‌شود و اتفاقاً معتقد است که قرار است خودش خود به خود بشود! فرد متوهم جایی برای سخت‌کوشی باز نکرده است. او همچنین از شکست هم می‌هراسد. گویی موفقیت و مثبت‌اندیشی همه مصادف و مترادف با هرگز شکست نخوردن است.

با این توضیحات، از نظر من، مثبت‌اندیشی یعنی دیدن فرصت و تهدید در کنار هم. یعنی یک مسیر را بروم و اگر به نتیجه نرسیدم با مطالعه، بررسی و مشورت‌جویی ضعف کار را پیدا کنم، آن را اصلاح کنم و سپس مسیر بهتری را انتخاب کنم. اگر شکست خوردم، دوباره تلاش می‌کنم، اگر باز شکست خوردم، برای بار سوم تلاش می‌کنم. هر بار هم البته مطالعه می‌کنم، مهارت خودم را افزایش می‌دهم، مشورت می‌کنم، جوانب کار را بررسی می‌کنم و …

مثبت‌اندیشی چه ربطی به این نوع نگرش دارد؟ همین که علیرغم شکست‌ها و موانع و تهدیدها، فرد به موفقیت ایمان دارد. همین که تلاش می‌کند، یادمی‌گیرد، خود را ارتقاء می‌دهد، مشورت می‌گیرد همه از یک دیدگاه مثبت نشأت می‌گیرد.

در مقابل فرد متوهم هیچ‌گاه نمی‌پذیرد. برای او پذیرش شکست یا نقطه ضعف معنا ندارد. او برای یادگیری وقت نمی‌گذارد. از شنیدن حرف‌های دیگران فراری است چون هیچ‌گونه ایده و نظر مخالف را برنمی‌تابد، مبادا که دنیای پوشالی و خیالی‌ای که در ذهن ساخته از هم بپاشد.  فرد متوهم تلاش نمی‌کند. به نیروهایی فراتر از خود معتقد است و به طور کلی برای خود مسئولیتی قائل نیست.

توجه داشته باشید که هم فرد متوهم و هم فرد منفی‌باف در نهایت یک نوع تیپ شخصیتی دارند: معتقد به عواملی خارج از خویش در تعیین سرنوشتشان.

  • ارتباط درستی با واقعیت بیرون از خود ندارند و عمدتاً برمبنای ذهنیات خودشان زندگی می‌کنند و از پذیرش واقعیت سر باز می‌زنند.
  • هر دو گروه هیچ میانه‌ای با عملگرایی ندارند. روی مهارت‌های فردی خود کار نمی‌کنند. هر دو گروه تلاش و سخت‌کوشی را کنار گذاشته‌اند.
  • فرد متوهم فکر می‌کند کارما و انرژی کائنات به او کمک می‌کند و خود نقشی در سرنوشت ندارد. فرد منفی‌باف فکر می‌کند که کمیتۀ ۳۰۰ (اشاره به کتابی به همین نام) در کار است تا سیاست صد سال آینده دنیا را تعیین کند.
  • فرد منفی باف همان فرد متوهم است که سرش به سنگ خورده. قبلاً همه چیز را شدنی می‌دانست، حالا به این نتیجه رسیده است که هیچ چیز شدنی نیست.

محتوای انگیزشی؛ خوب، بد، زشت

با توجه به تمام این توضیحات در نظر بگیرید که «چه کسی» مخاطب «چه محتوایی» است تا این مسأله شفاف شود که محتوای انگیزشی آری یا خیر و اینکه مثبت‌اندیشی مفید است یا مضر.

این را صریح بگویم که نمی‌شود به طور قطعی هر کتاب و فیلمی که انگیزشی است را رد کرد یا تأیید کرد. به دو حالت زیر توجه کنید:

  1. آقای X در تجارت به موفقیت خیلی بزرگی رسیده است. او حاصل تجربیات خودش را از طریق سخنرانی، نوشتن کتاب و … با جوانانی که می‌خواهند به موفقیت برسند در میان می‌گذارد. او سعی می‌کند با تغییر الگوهای غلط فکری در ذهن آن‌ها، آنان را به ذهنی قوی مجهز کند که به این راحتی‌ها ناامید نشوند.
  2. آقای Y کار خاصی در زندگی‌اش نکرده است. شغل او همین است که متن‌هایی بنویسید و به صورت سخنرانی، فیلم، کتاب و … به دیگران بفروشد و آنان را قانع کند که می‌شود، می‌توانید، فقط کافیست به اندزۀ کافی بخواهید، باید از عمق انتهای عمیق جانتان بخواهید، انرژی کائنات در کار است تا شما کارمای خود را پیدا کنید و به قانون راز پی‌ببرید تا یک شبه و بی‌دلیل و بدون هیچ ایدۀ مشخص اقتصادی ماشین آخرین سیستم لامبورگینی بخرید.

به نظر شما کدوم یک به شما کمک خواهد کرد، آقای X یا آقای Y؟ به نظر شما کدام محتوا برای شما مفید است و کدام مضر، اولی یا دومی؟

برگردیم به بخش قبلی: فرد مثبت‌اندیش و فرد متوهم. فرد مثبت‌اندیش کدام محتوا را انتخاب می‌کند؟ فرد متوهم به کدام سمت فروخواهد غلتید؟

برگردیم به بحث مهارت‌هایی مانند مهارت حل مسأله، تفکر انتقادی، تحلیل‌گری، جستجو و جمع‌آوری اطلاعات و … فردی که دارای این مهارت‌هاست مثبت‌اندیش است یا متوهم؟ و فردی که از این مهارت‌ها بی‌بهره است چه؟

فردی که از این مهارت‌ها بی‌بهره است، فردی ساده‌اندیش و سطحی است که نمی‌تواند پدیده‌های پیچیدۀ زندگی انسانی را تحلیل کند. بنابراین طبیعی است که برای یافتن پاسخ پرسش‌هایی که دارد به جواب‌های دم دستی مثل انرژی مثبت کائنات و قانون راز و چیزهایی مثل این رو می‌آورد.

بنابراین یک فرد متوهم را خواهیم داشت که از سر ساده‌اندیشی و ساده‌لوحی مدتی را با این نوع مزخرفات وقتش را تلف می‌کند. بعد از مدتی به بن‌بست می‌خورد و چون نمی‌تواند دلیل شکست‌های خود را تحلیل کند، به این نتیجه می‌رسد که دست‌های پنهانی در کارند که اجازه نمی‌دهند مردم به خواسته‌های خود برسند. کمیتۀ ۳۰۰ برای دنیا تصمیم می‌گیرد، فراماسون‌ها رهبران جهان را تعیین می‌کنند، هر کس ثروتمند است لاجرم دزدیده است که ثروتمند شده است و …

به همین دلیل ساده محتوای قلابی و دروغین انگیزشی که یک نوع توهم‌بافی به نام مثبت‌اندیشی است می‌تواند برای افراد ساده‌لوح و فاقد قدرت تشخیص خطرناک باشد.

فرد مثبت‌اندیشِ سخت‌کوش و محتوای انگیزشی

تا اینجای کار موضوع به طور کامل روشن شده است. ولی می‌خواهم با یک مثال بحث را یک‌طرفه کنم.

گروهی از دوستان را در نظر بگیرید که طول هفته سخت کار می‌کنند و آخر هفته گرد هم می‌آیند تا تجدید قوا کنند و روحیه بگیرند. با هم صحبت می‌کنند. از تجربیات هم استفاده می‌کنند، جک می‌گویند. شاید فیلمی را هم ببینید. شاید گاهی با هم به طبیعت‌گردی بروند. ممکن است گل کوچکی بزنند و …

حالا گروه دیگری را در نظر بگیرید در جستجوی حال خوب و داشتن روحیۀ عالی ،هر شب در مهمانی‌های مختلف شرکت می‌کنند.

آیا حال خوب گروه اول از خود مهمانی است؟ حال خوبی که گروه اول دارد هم به خاطر کیفیت افرادی است که در آن جمع هستند و هم به محتوای مهمانی که هدفمند و به موقع است. گروه اول کار و تفریح را به یک تعادل رسانده و از آن تفریح هم برای بالا بردن سطح کیفی کار و زندگی خود استفاده می‌کند.

گروه دوم افرادی بیکاره هستند که طول هفته و آخر هفته برایشان مهم نیست، هم افرادی که گرد هم می‌آیند آنچنان کیفیتی ندارند و هم محتوای مهمانی چیزی نیست که به آدم حال خوب بدهد.

برای افراد هدفمند، توانمند و دارای مهارت‌های گفته شده در بالا، انتخاب محتوای انگیزشی به درستی صورت می‌گیرد تا روحیه به طور مناسب و از مسیر درست شارژ شود.

برای افرادی که سطحی هستند و فاقد هرگونه مهارت لازم، انتخاب محتوای انگیزشی به اشتباه صورت می‌گیرد و در نهایت این محتوای انگیزشی تبدیل به نوعی مادۀ مخدر می‌شود.

نتیجه‌گیری

  1. علم روانشاسی، آموزش‌های توسعۀ مهارت‌های فردی و محتوای انگیزشی سه چیز متفاوت هستند. هیچ‌کدام را با دیگری اشتباه نگیریم.
  2. هر چیزی که نام آن محتوای انگیزشی بود لزوماً مفید نیست، لزوماً هم توهم‌آمیز و غلط نیست.
  3. تفکر مثبت یا همان مثبت‌اندیشی یک تفکر منطقی است که امید و ناامیدی را کنار هم می‌بیند.
  4. گاهی محتوا مشکل دارد، گاهی هم مخاطب درک پایینی دارد و فردی خیالباف و سطحی است.
  5. محتوای انگیزشی مفید که توسط فردی آگاه انتخاب شده است، می‌تواند او را در مسیر حرفه‌ای‌اش یاری کند. محتوای غلط و دروغین انگیزشی که توسط فرد ناآگاه انتخاب شده است حکم یک مادۀ مخدر را دارد که به فرد ضربه خواهد زد.

مقاله‌های مرتبط


برای اطلاع از جدیدترین مقاله‌ها، محصولات آموزشی و همچنین تخفیف‌ها، لطفاً در خبرنامۀ سایت ثبت‌نام کنید

Flower photo created by freepik – www.freepik.com