به من نگو چه کار کنم، به من بگو چگونه آن را انجام دهم!

وقتی صحبت از «فروش» می‌شود، خیل عظیمی از افرادی که متخصص فروش هستند دور و بر شما را خواهند گرفت. شاید برای کسی که کار فروش نکرده باشد، این نظریات – خواه در قالب کتاب، خواه در قالب سخنرانی یا هر قالب دیگری – جالب و امیدوار کننده به نظر برسند.

اما وقتی وارد پروسه فروش می‌شوی دیگر اینکه چه نظریه‌ای چه چیز حیرت‌انگیزی می‌گوید. یا کدام آزمایش روانشناسی چه نتیجه تعجب‌برانگیزی داشته، به هیچ وجه رضایت بخش نیست.

مهم این است که در عمل بشود هر نظریه را مطابق یک پروسه الگوریتمی پیاده کرد. کلی گویی را همه بلد هستند. اختراع اصطلاح را هر کسی می‌تواند انجام بدهد. حرف‌های شاعرانه و داستان‌سرایی هم در همین صف قرار می‌گیرد.

 

به من نگو چه کار کنم، به من بگو چگونه آن را انجام دهم!

اینکه «باید اعتماد مشتریان را جلب کنی» حرف بسیار بی‌معنی و مسخره‌ای خواهد بود اگر بعد از آن نتوان یک پروسه تعریف کرد که باید ابتدا گام الف را برداری، بعد گام ب و ج و سپس باید اقدام د را انجام دهی و …

در پس هر نظریه دنبال یک مدل رفتاری هم باشید. اگر نظریه‌ها رفتار ما را عوض نکنند، با ماده مخدر هیچ فرقی ندارند. چون هر دو فقط به ما یک لذت بی‌نتیجه و چه بسا مخرب می‌دهند.

برای همین است که می‌گویم «چه» همیشه مهم نیست، بلکه «چگونه» خیلی مهم‌تر است. هیچ «چه»ای بدون «چگونه»اش به کار نخواهد آمد.

چه‌ها باید چگونه خود را هم ارائه دهند. در غیر اینصورت فقط کلی‌گویی و شعرسرایی است و لاغیر. بنابراین لازم نیست به من بگویی چه کار کنم، به من بگو چگونه آن را انجام دهم!


در همین زمینه: قلاب: چگونه محصولی بسازیم که مخاطب را شبانه‌روز درگیر کند؟


Photo: Background vector created by freepik – www.freepik.com