شک دارم این سؤال را از خود نپرسیده باشید که آیا ما خالق شرایط هستیم یا مخلوق آن؟ جملهی آغازین فیلم «جدامانده» که آن را با صدای جک نیکلسون میشنویم این است: من نمیخواهم محصول دنیای اطراف خود باشم، من میخواهم دنیای اطراف من محصول من باشد.
اما خارج از دنیای فیلمهای هالیوودی آیا ما خالق شرایط هستیم و یا مخلوق آن؟
در مواجهه با این سؤال دو نوع جواب را من محتمل میدانم:
- عدهای ممکن است بگویند که ما خیلی هم خالق شرایط نیستیم، لذا بهتر است خیلی زور نزنیم و واقعیتی که برای ما مقدر شده است را بپذیریم.
- بعضی امّا در مقابل معتقدند که انسان خالق شرایط زندگی خود است. هر کس اگر بخواهد به هر چیزی که مد نظر اوست خواهد رسید.
به نظر من موقعیت هر فردی در زمان حال زندگیاش، ترکیبی از دو فاکتور مهم است: اینکه چه میزان دنیای اطراف خالق موقعیت اوست و اینکه خود او چه میزان خالق موقعیت خودش است.
یعنی در عین حال اینکه چیزهایی در زندگی ما هست که از دایرهی ارادهی ما خارج است و ما را تحت تأثیر خود قرار میدهد، از آن سوی قسمتی از آنچه بر ما میرود نیز نتیجهی بلافصل رفتارهای خود ماست.
همین عواملی که ارادهی ما را محدود میکنند هم در بسیاری موارد نتیجهی رفتارهای دیگر انسانهایی است که با رفتارهای خود جامعه و تاریخ را به وجود آوردهاند.
این حالت که چیزی که در زندگی ما محدودکنندهی ارادهی ما باشد و در همان حال رفتار انسانی یا انسانهایی دیگر نباشد خیلی کم است (شاید در حد صفر).
حتی چیزهایی مانند بحرانهای زیست محیطی هم نتیجهی رفتارهای ما است. برف و باران و باد و آفتابی که زمانی از جمله عوامل اصلی شکلگیری و تکامل حیات بر روی کرهی زمین بودند، امروزه تحت تأثیر رفتارهای مخرب انسان دیگر آن نظم و اثرگذاری مثبت خود را ندارند.
ما معمولاً فردی را که لای چرخدندههای زندگی گیر افتاده است را میبینیم و فریاد برمیآوریم که دیدی! دیدی گفتم انسان مخلوق شرایط خود است. و بلافاصله نتیجه میگیریم که پس باید تسلیم شرایط بود.
در همین زمینه: چرا قانون راز کار نمیکند؟
ما او را در برشی کوتاه از زندگیاش میبینیم. ولی این که به انواع مختلف آزادیها، حقوق فردی و در نتیجه راه را بر محقق شدن ارادهی فردی او بستهاند را نمیبینیم.
این را هم نمیبینیم که شاید این مخمصهی امروز او نتیجه ده سال زندگی توأم با غفلت خود او باشد: نتیجهی انتخابهای غلط او.
این دیدگاه که باید تسلیم شرایط بود البته که خیلی نخ نماست. ولی متأسفانهی عدهی زیادی پیرو همین نوع فکر هستند. در مقابل این هم که تو در هر شرایطی به هر خواستهای میرسی هم تقریباً نخ نما شده است. به نظر من باید متوجه چند نکته بود تا بتوان تعادل را در زندگی برقرار کرد.
همین که به یکی از دو سر طیف معتقد باشیم فرقی زیادی نمیکند، چرا که بعد از مدتی دچار یأس و ناامیدی خواهیم شد. و لذا در هر صورت دیر یا زود به دایره تسلیم فرو خواهد غلتید.
اینکه انسان قادر به خلق شرایط زندگی خود است زمانی درست است که انسان را در دو ساحت فردی و اجتماعی ببینیم. یعنی اینکه این آگاهی در عموم مردم جامعه وجود داشته باشد که رفتارهای خود، هر چقدر کوچک را، جزئی از یک نظم بزرگتر ببینند که قرار است جامعه را به وجود آورند. درست است که خیلی چیزها از ناحیهی جامعه بر ما تحمیل میشود اما در نهایت جامعه برایند رفتارهای جمعی همهی ماست.
باید یک نکته را برای کسانی که مخاطب شعارهای «تو میتوانی» هستند و فقط نقش تماشاچی دارند روشن کرد. و آن هم اینکه بین «من اون زمان فقط ۱۱ دلار لعنتی توی جیبم داشتم …» تا «الان تو یه خونه ۵ میلیون دلاری توی لسآنجلس زندگی میکنم…» چیزی حدود ۱۰ سال زحمت کشیدن، خسته شدن، کم نیاوردن، دوباره زحمت کشیدن، مشورت گرفتن، یادگرفتن، درس گرفتن، و دوباره و دوباره و دوباره زحمت کشیدن و رفع نواقص وجود دارد.
اگر به در بسته خوردی باید دوباره و دوباره و دوباره تلاش کنی. گاهی باید مسیرت را عوض کنی. گاهی باید کلیدت را عوض کنی. گاهی باید در را بشنکنی و وارد شوی. گاهی باید از پنجره وارد شود ولی هرگز کم نیاوری.
معمولاً این فاصلهی ده ساله گفته نمیشود. من زیاد دیدهام که افرادی بدون اینکه سماجت، جسارت، انعطافپذیری، قدرت یادگیری، تحمل نقد و … را داشته باشند دست به کاری میزنند و در همان یکی دو ماه اول یا نهایت یکی دو سال اول کم میآورند و کنار میکشند.
و بعد همین آدمهای سطحی میشوند همانهایی که فکر میکنند: نه از این خبرها هم نیست، باید شانس، پارتی، ارث کلان و … داشته باشی و الا بشین سرجات …
دو سر طیف که گفتم به خاطر همین است.
اینجا بحث من شروع میشود. اگر میخواهی در زندگی به هر چه که مد نظرت است برسی باید این سه مطلب را به طور همزمان مد نظر داشته باشی:
- برای موفقیت فردی خودت تلاش کن و هرگز کم نیاور. یادبگیر، اصلاح کن و دوباره تلاش کن.
- در مسیرت به دیگران هم کمک کن. خیررسان و مهربان باش.
- گاهی باید از جامعه بازخواست کنی. چون بعضی وقتها جریانهایی قالب خواهند شد که سد همه ما خواهند بود.
این سه همیشه با هم هستند. نمیشود فقط به فکر خودت باشی و خودت را فردی تافتهی جدابافته از جامعه بدانی. اینها را دوباره مینویسم. آنها را مانند رأسهای یک مثلث ببینید:
تلاش فردی – خیررسانی به دیگران – بازخواست از جامعه در کژیها
اگر چنین مثلثی وجود خارجی نداشته باشد آن وقت هر کدام از ما خود را فردی تنها در جامعه میبیند که تنها ارتباط او با دیگران از دریچهی نفع و ضرر است؛ و خیلی زود تنهایی و انزوا ما را خسته و ناامید خواهد کرد.
جامعه قطبی شده نتیجهی همهی این تنهاییها و انزاواها است.
بنابراین اینکه دوست دارید به کسی توصیه کنید که تو میتوانی، این را هم به او گوشزد کنید که تو در داخل همین جامعه به کمک همین مردم و دوستان و اطرافیان به درجهی بالایی خواهید رسید. تو با تلاش ده ساله و یادگیری مدام و اصلاح روشها به موفقیت خواهی رسید. تو با جسارت و کوتاه نیامدن به موفقیت خواهی رسید.
اگر میخواهی به اهدافت برسی به دیگران در رسیدن به اهدافشان کمک کن.
ناشناس
آدرس غلط دادن، هر کدام از دو حالت که باشد، در نهایت فرد را دچار یأس و تسلیم محض بودن خواهد کرد. در چنین شرایطی مردم آزادیها و حقوق فردی خود را زیر سؤال برده و چه بسا که دچار تفکرات تسلیم گرایانه و عرفانهای خودساخته شوند.
من زمانی رشد میکنم که خود را در بین دیگران ببینم. سرنوشت من و سرنوشت دیگران با هم گره خورده است.
ما میتوانیم هر آنچه را میخواهیم به دست آوریم، به شرطی که هر سه مورد زیر را به طور همزمان مد نظر داشته باشیم:
- صبر و انعطاف داشته باشیم و همواره در حال یادگیری باشیم.
- خود را فردی در میان جمع ببینیم. دیگران هم مانند ما هستند، لذا خیررسان و مفید باشیم.
- در کژیهای جامعه سکوت نکنیم؛ امروز نوبت دیگری است، فردا نوبت ماست.
برای اطلاع از جدیدترین مقالهها، فیلمها و همچنین کدهای تخفیف در خبرنامۀ سایت ثبتنام کنید.
عکسها:
- Photo by watcharlie on Unsplash
- Photo by Peter F. Wolf on Unsplash
- Photo by marco antonio on Unsplash
درود
موافقم! با این دیدگاه که موفقیتِ الانِ فرد نبینیم و یه نیم نگاهی هم به گذشتش داشته باشیم. چون خودم قربانیِ این طرز فکر بودم و سرخوردگی نتیجش بوده! پس از گوشزدتون سپاسگزارم.
و این سه راسِ مثلت رو هم باکمال میل، رعایت میکنم. مخصوصا خدمترسانی و مفید بودن!
متشکرم از وقتی که گذاشتین
درود بر شما .عالی و کاربردی.سپاس از شما
شما خیلی لطف دارید دوست عزیز. خوشحالم که مفید بوده