این داستان رو با دقت بخونید
«دیروز داشتم برمیگشتم خونه. دیدم همسایهمون داره با گربهاش صحبت میکنه. جالب اینه که فکر میکرد اون میفهمه. وقتی رسیدم خونه برای سگم تعریف کردم. من و سگم کلی بهش خندیدیم.»
حکایت ما و شبکههای اجتماعی همین موضوعه. ما فکر میکنیم که «گربه» حرف ما رو میفهمه. جالبه اونهایی که به ما و صحبت کردن ما به گربه ایراد میگیرن، خودشون میرن و این جریان رو برای «سگ» خودشون تعریف میکنن و به ما میخندن.
شبکههای اجتماعی هر چی هست با هر کاربردی، قطعاً قرار نیست جای روابط انسانی رو بگیره.
درد دل کردن با یه دوست مطمئن که حرف ما رو درک میکنه و ما رو دوست داره، قطعاً بهتر و از درددل کردن با یک غریبه است. در این کسی شک نداره. ولی چطور میشه که فکر میکنیم هر محتوایی رو میشه در شبکههای اجتماعی نشر داد؟
هر کی خودش مسئول رفتار خودشه و باید فکر کنه که داره چه کار میکنه و چه رفتاری براش مناسبه.
از بین شبکههای اجتماعی من فقط با فیسبوک اون هم نه صد در صد، تجربه خوبی داشتم. برای اینکه برای ایرانیان زیادی این شبکه اجتماعی جایگزین پلتفرم وبلاگ نویسی شده.
افراد در شبکههای اجتماعی چند گروه میشن؟
اما به جز این مورد که بهترین دوستای خودم رو از بین همین تیپ آدمهای اهل خواندن و نوشتن پیدا کردم، در بقیه موارد افرادی که در فیسبوک، توییتر، اینستاگرام و پیام رسان تلگرام دیدم، معمولاً در یکی از این چند گروه قرار میگیرن.
۱
اونهایی شخصیت نمایشی دارن و به هر قیمتی شده میخوان یه مقدار توجه جلب کنن. اینها فکر میکنن فالور و لایک و کامنت میتونه خلاء دنیای بیرون رو حل کنه. ولی نمیکنه.
۲
اونهایی که کارآگاه هستن. این افراد اصرار دارن خیلی جاها باشن، محتوایی تولید نمیکنن. با شما و محتوای شما هم اینتراکشن ندارن. ولی به محضی که اونها رو میذارید کنار سریع میان تو پی وی: چیزی شده که من رو بلاک آنبلاک کردید؟ چیزی شده که من رو آنفرند کردید؟ این گروه ممکنه از جهاتی به ما ضربه بزنن، خصوصاً اگر در دنیای بیرون ما رو بشناسن.
وقتی که میبینید یه عده لایک به لایک شما رو شمردن و در حافظه بی بدیلشون ذخیره کردن. چرا؟ و تازه اونها ور در بعضی محافل به عنوان پرونده شما، رو میکنن. این گرایش در بین ما خیلی زیاده.
۳
اونهایی که هستن که باشن. هیچ هدف خاصی ندارن. خیلی زود هم معتاد به اینترنت میشن. ۵۰۰۰ تا فرند و ۱۲ هزارتا فالور دارن. همه مطالب رو میخونن. زیر همه مطالب هم کامنت میذارن. ولی هیچ هدف خاصی ندارن. یه روز مطلب ادبی میذارن. یه روز مطلب سیاسی. کلاً به دور و برشون نگاه میکنن مطلب میذارن
اون مطلب که به اسم «چرا کسی به آن خانم کمک نکرد» رو اگر خونده باشین، در اونجا گفتم که در روانشناسی اجتماعی این امر ثابت شده که وقتی آدمها در جمعهای بالای ۳ نفر قرار میگیرن، رفتارشون به کل عوض میشه. آدمها در جمع بیشتر به رفتار جمعی نزدیک میشن. و اینها دقیقاً همون جماعت هستن. متأسفانه اینها هیزم آماده برای آتیش هستن.
۴
گروهی که بود و نبودشون یکیه. فقط جرأت دیلیت اکانت ندارن. آدمهایی که کلا سه تا فرند دارن و مطالب همون سه تا فرند رو میخونن. اینها اکثراً اینترنت رو در حد یه چیزی مثل تلویزیون میخوان. میرن صفحاتی که ویدئو رو به اشتراک میذارن دنبال میکنن. اینها اگر هم مطلبی میذارن، هیچ وقت لایک نمیخوره.
۵
اونهایی که به شدت دنبال کاسبی هستن ولی راه و روش درست رو هنوز یادنگرفتن. امیدوارم با مقداری مطالعه و اصلاح روشهاشون به موفقیت دست پیدا کنن.
۶
اونهایی که در کاسبی حرفهای هستن. اینها خوب میدونن چی میخوان. آفرین به اینها.
۷
اونهایی که در تولید محتوای مفید و مؤثر، یا حتی سرگرمی خیلی خوب عمل میکنن.. اینها هم به هر حال گروه موفق و شایسته تقدیری هستن. آفرین به اینها.
۸
اونهایی که چنان جو سیاسی دارن که وقتی در نورآباد ممسنی یه سگ میره زیر ماشین، دنیا رو رو سر همهمون خراب میکنن. سه روز بعد که یه گربه دیگه میافته تو کارون اون سگه یادشون میره. اینها هر سه روز یه بار حکومت ایران رو عوض میکنن.
این گروه گسترده هستن. از فمنیستها، از چپولها و .. این گروه رو با گروه تولیدکنندگان محتوا اشتباه نگیرید. اینها بیشتر جو گیر هستن و تحت تأثیر تا اینکه اهل مطالعه و تحلیل باشن. بنابراین باید حواسمون باشه که اینها رو با هم اشتباه نگیریم.
۹
دسته آخر ولی نه کم اهمیتتر (the last but not the least) ترولها هستن. اینها هستن که به زخم بقیه نمک بپاشن. جز بیادبی و فحاشی و چرندگویی کاری ندارن. بر هر زن و مرد مومن واجبه بدون هیچ گونه درگیری لفظی و کامنتی، این گروه رو بلاک کنن. این گروه باید اونقدر به در بسته بلاک بخوره تا خودش رو عوض کنه.
نتیجه گیری: بالاخره با سگمون حرف بزنیم یا با گربهمون؟
به هر رو روی اونهایی که اینستاگرامیها رو مسخره میکنن، نباید برن تو توییتر یا فیسبوک و برای فالوورها و فرنهاشون راجع به اینستاگرام بدگویی کنن.
از نظر من همه اینها قراره ما رو به هم نزدیکتر کنه. قراره کار و کاسبی رو راحتتر کنه. غیر از این باشه بریز تو سطل زباله همهشون رو .
بیرون تو دنیای واقعی مردم دارن برای رسیدن به اهدافشون میجنگن، ما اینجا نشستیم به بحث کردن که گربه یا سگ! پاشیم بریم دنبال کار و گرفتاریمون. لااقل همون پیدیافهایی که دانلود کردیم رو یه بار نگاه بندازیم شاید به یادگیری بعضی از مطالب بتونیم یه ایده اقتصادی خلق کنیم. نه؟
همونطور که من این شعار رو برای گروه خودم انتخاب کردم: همه چی از یه ایده شروع میشه، ایده تو چیه؟
مطلب مرتبط
شاید از این مطالب خوشتون بیاد. توصیه میکنم اونها رو هم بخونید:
- لیوانها میآیند و میروند، قهوه را به خاطر بسپار
- ۲۰ نکته وبلاگنویسی که اگر رعایت نکنید شکست میخورید
- تأثیرات خاطرهنویسی بر ذهن
و حرف آخر اینکه
اگر دوست داری همیشه اولین نفری باشی که از مطالب این وبلاگ مطلع میشی، لطفاً ایمیل خودت رو اینجا وارد کن:
تو مطالب بعدی باز هم راجع به این موضوع صحبت میکنیم. فعلاً اگر مطلبی هست که میخواهی با من در میون بذاری، پایین تو قسمت کامنتها بنویس. من میخونم.
در انتها امیدوارم از شنیدن این موزیک لذت ببری.
3 پاسخ به “من و سگم بهش خندیدیم، ما و شبکههای اجتماعی”