شاید شما تنبل هستید، تنبلی یک عادت است نه صفت!

بازدید: 520 بازدید

تنبلی به عنوان یک صفت منفی در نظر گرفته می‌شود. به طوری که وقتی به فردی می‌گویید تنبل است، گویی به او فحش داده‌اید. در این مقاله تنبلی به عنوان یک «عادت» در نظر گرفته می‌شود و نه یک صفت یا کلمۀ توهین‌آمیز.

عادت چه فرقی با صفت دارد؟

وقتی می‌گوییم چیزی تبدیل به عادت شده است، یعنی چیزی در طی زمان و با رفتارهای ما به وجود امده و در ما نهادینه شده است.

بنابراین وقتی می‌گوییم «من تنبل هستم» یعنی من با انجام ندادن کارها یکی پس از دیگری، «انجام ندادن کارها» را تبدیل به یک عادت نهادینه شده در خودم کرده‌ام.

این نگاه عمل‌گرایانه‌تر و محترمانه‌تر است. تا اینکه تنبلی را ارثی بدانیم یا آن را صفتی بدانیم که تغییرناپذیر است و به این طریق ابزاری برای تحقیر یا سرزنش کسی پیدا کنیم.

تنبلی را با چه چیزهایی اشتباه می‌گیریم؟

افرادی که دچار پرفکشنیسم، اهمالکاری، انواع مختلف وسواس، استرس، اضطراب، افسردگی و چیزهایی مانند این هستند، عملکرد خیلی پایینی دارند. و به دلیل همین مشکلاتشان از انجام کارها سر باز می‌زنند. به همین دلیل معمولاً این اختلال‌ها را با عادت تنبلی اشتباه می‌گیریم.

اهمالکاری خیلی شبیه به تنبلی است اما از اساس با آن متفاوت است. برای درک موضوع لطفاً به نکات زیر توجه کنید:

  1. اهمالکاری یک اختلال کوتاه مدت است. اگر درمان نشده و طولانی شود، در این صورت تبدیل به تنبلی می‌شود.
  2. اهمالکاری معمولاً نسبت به بعضی کارها اعمال می‌شود، فرد اهمالکار ممکن است بعضی کارها را به تعویق بیندازد ولی کلی فعالیت مثبت و سازندۀ دیگر در زندگی‌اش انجام دهد. در مقابل تنبلی شامل تمام فعالیت‌های فرد می‌شود و فرد تنبل تقریباً هیچ کار سازنده‌ای انجام نمی‌دهد.
  3. اهمالکاری با مشکلات زمینه‌ای همراه است، مانند ترس و اضطراب. فرد تنبل مشکل خاصی ندارد. افراد تنبل بیخیالی خاص خودشان را دارند.

اگر فردی را دیدید که از انجام کارها سر باز می‌زند ولی آرامش هم ندارد، و علائم افسردگی، اضطراب یا چیزی مانند آن را بروز دهد در این صورت نباید او را تنبل بدانید.

اختلال و تنبلی همزمان

گاهی ممکن است فردی هم دچار اختلال‌هایی مانند اهمالکاری یا افسردگی باشد و هم عادت تنبلی در وی نهادینه شده باشد در این صورت چه باید کرد؟

  1. اگر اختلالی که فرد به آن دچار است حالت حاد به خود گرفته است، در این صورت درمان اختلال اولویت ضروری و حیاتی است.
  2. اما اگر اختلال حالت حادی ندارد و زندگی فرد را به جایی نرسانده است که ارتباط او را با جهان بیرون قطع کند و او هنوز می‌تواند تصمیمات منطقی بگیرد و کارهایی را انجام دهد، در این صورت کافی است به او کمک کنیم که عادت تنبلی خود را مداوا کند.

در همین زمینه

توصیه می‌کنم این ۲ مقالۀ را با دقت مطالعه نمایید:

چرا هر چه رفتم به جایی نرسیدم؟

معمولاً به دلیل نگاه منفی به کلمۀ تنبلی و همچنین ناآگاهی به تفاوت ظریف بین تنبلی و اختلالاتی که نام بردم، فرد به جای مداوای عادت تنبلی به روش‌های مداوای اختلالاتی مانند استرس، اهمالکاری، کمال‌طلبی و چیزهایی مانند این می‌پردازد.

یا حتی افرادی هستند که از من مشورت می‌گیرند و می‌پرسند که چرا زبان انگلیسی یادنمی‌گیرند؟ چرا ریاضی یادنمی‌گیرند؟ چرا فلان نرم‌افزار یا فلان زبان برنامه‌نویسی را یاد نمی‌گیرم؟ و …

اولین جواب من ارجاع دادن فرد به مقاله‌ها و منابعی است که روش درست یادگیری آن زمینه را آموزش می‌دهد. مانند کتاب راهنمای جامع یادگیری زبان انگلیسی که روش درست یادگیری انگلیسی (و بلکه هر زبان خارجه) در آن توضیح داده شده است. (لینک دانلود رایگان کتاب)

فردی که مشکل تنبلی نداشته باشد، اشتباهات خود در مسیر یادگیری را مرتفع می‌کند و عمل‌کرد خود را ارتقاء می‌دهد. ولی فردی که دچار تنبلی است، حتی باز هم برمی‌گردد و می‌گوید چرا نشد؟

یا فردی که فکر می‌کند دچار مشکل اهمالکاری است و تمام راه‌کارهایی که به وی ارائه می‌شود را در نهایت بی‌فایده می‌داند ممکن است در واقع تنبل باشد!

فرد تنبل چون تنبل است از همان پیاده کردن همان راه‌کارهایی که به وی ارائه می‌دهیم هم سر باز می‌زند. برای همین به نتیجه نمی‌رسد. چون تنبل است و اصلاً کاری نمی‌کند که نتیجه‌ای از کار خود بگیرد.

ویژگی مهم آدم تنبل تکرار این جمله است: چرا با این که همۀ توصیه‌ها را پیاده کردم و همۀ روش‌ها را امتحان کردم به نتیجه‌ای نرسیدم؟

جواب: به خاطر اینکه فکر می‌کنی همه کاری کرده‌ای تا به نتیجه برسی! تو اصلا هیچ کاری نکرده‌ای که بخواهی نتیجه‌ای بگیری.

بنابراین همیشه بین انواع عادت‌های غلط که فرد به آن دچار است و اختلال‌هایی که فرد را درگیر کرده است، اولویت با درمان تنبلی است. مگر اینکه اختلال به قدری شدید باشد که نیاز به مراقبت بالینی داشته باشد.

دو سؤال مهم

در اینجای مقاله به این سؤال مهم می‌رسیم:

  • الف) تنبلی چه نشانه‌هایی دارد؟
  • ب) روش درمان تنبلی چیست؟

الف) تنبلی چه نشانه‌هایی دارد؟

سخت‌کوشی، منظم بودن و به تعویق‌انداختن لذت‌های آنی

تنبلی نقطۀ مقابل «سخت‌کوشی» و «منظم بودن» است.

سخت‌کوشی (Hardworking) یعنی کاری را انجام دهیم حتی اگر برای ما سختی دارد. فرد سخت‌کوش کار مفید و سازنده را که به اهداف دراز مدت او مرتبط است را انجام می‌دهد و سخت بودن کار را بهانه نمی‌کند.

منظم بودن (Having Discipline) یعنی برای انجام کارهای سازنده و ضرروی زندگی خود زمان‌های مشخصی در طور روز و هفته تعیین کنید و در ان زمان‌های مقرر ان فعالیت را انجام دهید و به هیچ دلیلی مانند حوصله نداشتن، خسته بودن، حس خوبی نداشتن و … از انجام آن سر باز نزنید.

دوستانی هستند که وقتی از من مشورت می‌گیرند و قرار بر این می‌شود که برنامه‌ریزی روزانه و هفتگی داشته باشند، بعد از مدتی برمی‌گردند و می‌گویند که نشد برنامه‌هایی که پیش‌بینی کرده بودیم را انجام دهیم. چرا؟ چون با کارهای مهم دیگری تداخل داشتند.

همین که شما نمی‌توانید تداخل کارها را پیش‌بینی و مدیریت کنید یعنی دیسیپلین ندارید. این اولین فرق مهم دیسیپلین با مدیریت زمان است. داشتن دیسیپلین از مدیریت زمان به معنای کلاسیک و رباتیکش خیلی بهتر است. دیسیپلین یعنی کارهای مهم و ضرروی زندگی خود را مشخص کنید، زمان مشخصی را در روز یا هفته برای انجام آن‌ها مشخص کنید و سپس در آن لحظۀ مقرر تحت هیچ شرایطی آن کار را کنسل نکنید. حتی اگر از آسمان سنگ ببارد.

وقتی از دیسیپلین صحبت می‌کنیم از این صحبت نمی‌کنیم که برای ثانیه به ثانیه زمان روزانۀ خود برنامه بپینید! فقط برای کارهای مهم و ضروری زمان تعیین می‌کنید و بقیۀ امورات روزمره را شناور گذاشته تا در همان روز مدیریت کنید.

داشتن ویژگی‌های سخت‌کوشی و نظم داشتن در فرد یک ویژگی دیگر به وجود می‌آورد که بسیار حیاتی است. آن هم ویژگی «توانایی به تعویق انداختن لذت‌ها» است.

آزمون مارشمالو

والتر میشل یک سری آزمایش مشهور را در دهۀ ۱۹۷۰ برای بررسی اهمیت به تاخیر انداختن لذت‌ها ترتیب داد.

در این آزمایش‌ها به کودکان حق انتخاب داده شده بود: آنها می‌توانستند یک مارشمالو را بلافاصله بخورند یا می‌توانستند برای مدت کوتاهی صبر کرده و مارشمالوی دیگری را پاداش بگیرند. در این آزمایش، محقق کودک را تنها در اتاقی با یک عدد مارشمالو رها می‌کرد.

مشاهده شد که بسیاری از کودکان به محض اینکه محقق اتاق را ترک کرد، مارشمالو را خوردند. اما بعضی از آنها صبر کردند و دومین مارشمالو را پاداش گرفتند.

محققین دریافتند کودکانی که توانسته بودند لذت را به تاخیر اندازند تا به پاداش بهتری دست پیدا کنند، عمل‌کرد آکادمیک بهتری نسبت به گروه کودکان عجول داشته‌اند.

داستان کامل این آزمایش را در اینجا بخوانید:

The Struggles of a Psychologist Studying Self-Control

تعریف من از تنبلی این است:

تنبلی یعنی نداشتن ویژگی‌های سخت‌کوشی و منظم بودن و متعاقب آن نداشتن توانایی به تعویق انداختن لذت‌های آنی برای رسیدن به پاداش‌های بزرگ‌تر بعدی. فرد تنبل کسی است که سخت‌کوش و منظم نیست و همیشه برای لذت‌های آنی سریع وا می‌دهد و برناۀ دراز مدت خود را بر باد می‌دهد.

در اینجا لازم است به آزمایش معروفی که در همین زمینه انجام شده است اشاره کنم:

چند مثال

یادگیری ریاضیات، یادگیری زبان انگلیسی، زبان فرانسه و هر زبان خارجی دیگری، یادگیری زبان‌های برنامه‌نویسی و … ممکن است تا مرحله‌ای سخت نباشد، اما از جایی به بعد سختی‌هایی دارد و نیاز به مطالعه، تمرین، تکرار، مرور و تفکر دارد. اگر با وجود این سختی‌ها در به سرانجام رساندن کار مقاومت داشته باشید و فعالیت خود را در بازه‌های زمانی منظم انجام دهید، شما فرد سخت‌کوش و منظمی هستید. اگر کار را به صرف سخت بودن آن رها می‌کنید یا توانایی منظم کردن برنامۀ روزانۀ خود را ندارید، در این صورت احتمالاً شما فرد تنبلی هستید.

ورزش کردن تا جایی سختی و فشار خاصی ندارد. اما از جایی به بعد برای بالا بردن مقاومت عضلات در مقابل ترشح اسید لاکتیک نیاز به کار پرفشارتر از حد معمول دارید. از جایی به بعد لازم است تغذیه اصولی داشته باشید و از خوردن خیلی چیزهایی که لذیذ ولی مضر هستند دوری کنید. برای بالا بردن ظرفیت شش‌های خود لازم است فشارهایی را تحمل کنید. برنامۀ روزانه و هفتگی خود را طوری تنظیم کنید که ورزش شما هرگز کنسل نشود و … همۀ این‌ها روی هم می‌شود سخت‌کوشی و منظم بودن. اگر نتوانستید این کارها را انجام دهید فقط چون سختی کار را تحمل نمی‌کنید یا نظم مشخصی برای کارهای خود ندارید، در این صورت احتمالاً شما تنبل هستید.

تمثیل باغ و باغبان

رابرت جی استرنبرگ در کتاب خواندنی خود تحت عنوان «قصۀ عشق» برای توصیف یکی از الگوهای عشق سازنده از تمثیل باغ و باغبان استفاده می‌کند. برای مطالعۀ اصل ماجرا به همان کتاب مراجعه کنید. اما من در اینجا با توسعه دادن آن تمثیل، الگوی موفقیت افراد موفق را اینگونه بیان می‌کنم:

  1. یک باغبان (یا کشاورز!) هر روز ساعت ۵ صبح بیدار می‌شود، قبل از ساعت ۶ صبحانه را خورده و اماده بیرون زدن از خانه می‌شود.
  2. از لحظۀ ورود به باغ ۸ تا ۱۰ ساعت متوالی مشغول کار است.
  3. آبیاری، خاک‌دهی، کودهی، سپم‌پاشی و تمام فعالیت‌هایی مانند این را مطابق زمان‌بندی در روزهای مناسب انجام می‌دهد.
  4. به تک تک درخت‌ها رسیدگی می‌کند تا هر کدام دچار بیماری شدند آن‌ها را مداوا کند. اقدامات لازم را انجام انجام می‌دهد تا انواع آفات و بیماری‌ها باغ را دچار خسارت نکند.
  5. برداشت میوه‌ها، بسته‌بندی و رساندن آن‌ها به بازار و در نهایت پروسۀ فروش هم باید مطابق زمان‌بندی و اصول خاص خودش پیش برود.

انجام همۀ این مراحل زمان‌بر و خسته‌کننده است. اما فرد هدفمند به سخت‌کوشی و منظم بودن تن می‌دهد و بعضی لذت‌ها و خواسته‌های آنی خود را به تعویق می‌اندازد تا بعداً سود زیادی را به جیب بزند.

قوانین پایه‌ای برای موفقیت

این یک مثال سمبلیک برای موفقیت بود. به جای کلمات باغ و باغبان می‌توانید هر کلمۀ دیگری قرار دهید و همچنان این مثال درست باشد. توجه داشته باشید که برمبنای این مثال، لازم است برای موفقیت:

  1. هر روز برای فعالیت‌های اصلی که مستقیماً به هدف شما بستگی دارد وقت بگذارید.
  2. به تمام پارامترهای حیاتی توجه کنید. غافل شدن از هر پارامتر حیاتی می‌تواند شما را از هدف‌تان دور کند. پارامترهای حیاتی در مثال باغ، آبیاری، خاک‌دهی، کودهی، سم‌پاشی و … بودند. هر هدفی پارامترهای حیاتی خاص خودش را دارد. هیچ راز جادویی در کار نیست. هر بار که شکستی را متحمل شدی یعنی یک یا چند پارامتر حیاتی را مورد توجه قرار نداده‌ای. آنقدر نقائص را برطرف می‌کنیم تا کار به موفقیت برسد.
  3. روند رشد درختان و مسائلی که برای آن‌ها پیش می‌آید تابع قانون طبیعت است و توجهی به حال و حوصلۀ ما ندارد. چه سخت باشد چه نباشد باید سخت‌کوشی و نظم خود را حفظ کنیم. طبیعت منتظر ما نیست که این هفته را تعطیل کنیم، هفتۀ بعد از آن را با دوستان بیرون برویم، هفتۀ بعد از آن را بی‌حوصله باشیم، هفتۀ بعد از آن هفته را منتظر باشیم تا حالمان خوب شود و سرحال شویم و … باغ منتظر ما نیست که هر وقت دلمان خواست و حالمان خوب شد و حوصله داشتیم سراغ باغ برویم و به درخت‌ها رسیدگی کنیم.

تمام دستاوردهای زندگی تابع همین سه قانون بنیادی است. پیاده کردن این سه گام نیاز به سخت‌کوشی، منظم بودن، توجه به پارامترهای حیاتی، مراقبت و رفع نقائص و مطالعه و یادگیری مداوم دارد.

حال اگر ما کاری را فقط چون نیاز به سخت‌کوشی و منظم بودن دارد انجام ندهیم یعنی اینکه ما تنبل هستیم.

معمولاً افراد بهانه‌های مختلفی را می‌تراشند تا تنبلی خود را توجیه کنند. به طور مثال می‌گویند که این روش‌ها ما را خیلی دیر به نتیجه می‌رساند. در نتیجه باید دنبال روشی سریع‌تر بود.

جستجوی روش سریع‌تر، زیرکانه‌تر و هوشمندانه‌تر با تنبلی و فرار از مسئولیت فرق دارد. چرا که همان یافتن روش هوشمندانه و سریع هم توسط یک فرد سخت‌کوش و منظم که آموخته‌ها را درستی آموخته است و به واسطۀ تسلطش روی موضوع قدرت تشخیص خوبی دارد صورت می‌گیرد. حال آنکه فرد تنبل فقط کم کردن زحمت خود است.

ریاضیات راه شاهی ندارد

در اینجا یک مثال معروف از ریاضیات می‌زنم. در یونان باستان هندسه یک دانش شاهانه و اشرافی تلقی می‌شد. به همین خاطر علاوه بر ریاضیدانان، اشراف‌زادگان و شاه‌زادگان هم به یادگیری آن می‌پرداختند.

در یکی از همین کلاس‌ها، شاه‌زاده‌ای که از درک راهِ حل یک مسألۀ هندسه عاجز بوده است از استادِ کلاس (نام این ریاضیدان یادم نیست) می‌پرسد که آیا این مسأله راهِ ساده‌تری هم دارد؟ و او پاسخ می‌دهد: ریاضیات راه شاهی ندارد.

راه شاهی یا راه شاهانه راه‌هایی در دنیای باستان بوده‌اند که حالت میان‌بر داشته‌اند و مخصوص طبقۀ حاکم بوده تا امن‌تر و سریع‌تر به مقصد برسند.

چند نشانۀ مهم تنبلی

افراد زیادی به من پیام می‌دهند و در زمینه‌هایی مانند یادگیری انگلیسی، یادگیری ریاضی و چیزهایی مانند این راهنمایی می‌خواهند. من مطابق معمول چند سؤال از آن‌ها می‌پرسم و همچنین کتاب «راهنمای جامع یادگیری زبان انگلیسی» را به آن‌ها معرفی می‌کنم یا روش درست یادگیری ریاضی را برای آن‌ها توضیح می‌دهم.

رفتار بعد از شنیدن توصیه‌های من متفاوت است. اما از این میان دو گروه بیشترین تعداد رو به خود اختصاص می‌دهند.

  • گروه اول: بعد از شنیدن توصیه‌ها، آن‌ها را پیاده می‌کنند یا روش درست کار دستشان می‌آید، یا بعد از پیاده کردن آن‌ها همچنین مشکلاتی دارند که مراجعه می‌کنند و برای مسائل بعدی هم مشورت می‌گیرند.
  • گروه دوم: ادعا می‌کنند که با اینکه همۀ توصیه‌ها را پیاده کرده‌اند اما به نتیجۀ دلخواه نرسیده‌اند. وقتی بیشتر با آن‌ها صحبت می‌کنم متوجه می‌شوم هیچ کدام از توصیه‌ها را پیاده نکرده‌اند. در واقع مشکل اصلی آن‌ها نه کلاس، نه استاد، نه کتاب و نه هیچ‌کدام از چیزهایی است که می‌گویند. مشکل آن‌ها فقط تنبلی آن‌هاست.

مشکل من در اینجاست که به دلیل فرهنگ حاکم بر جامعه و همچنین بار منفی کلمۀ تنبلی نمی‌توانم مستقیم به آن‌ها بگویم که تنبل هستند. بلکه باید در لفافه بگویم که عادت به انجام رساندن کارها را ندارند!

چند مثال از رفتارهای آدم تنبل

اگر رفتارهای زیر را دارید در این صورت تنبل هستید:

  • از خواندن متن‌های انگلیسی (هر چقدر هم کوتاه و آسان باشد) طفره می‌روید و سعی می‌کنید با یادگرفتن ۲ یا ۳ هزار لغت سر و ته کار را هم بیاورید!
  • از گوش دادن به مکالمه‌های واقعی با جمله‌بندی کامل و سپس تکرار آن‌ها با صدای بلند سر باز می‌زنید در عوض انتظار دارید فردی با زبان فارسی چند اصطلاح انگلیسی را توضیح دهد و شما بر مکالمۀ انگلیسی مسلط شوید!
  • از حل مثال‌ها و مسائل ریاضی طفره می‌روید در عوض انتظار دارید با یادگیری چند فرمول من‌درآوردی، قافیه‌بافی و روش‌های به اصطلاح تستی از پس حل مسائل ریاضی بربیایید.
  • از دویدن، پیاده‌روی کردن، پیاده کردن رژیم غذایی مناسب و … سر باز می‌زنید ولی در عوض می‌خواهید با خوردن چند قرص تناسب اندام و سلامتی خود را بازبیابید.
  • از صرف وقت و تحمل سختی‌های مطالعه کردن، مرور کردن، یادداشت برداری، نوشتن، تمرین حل کردن و … دوری می‌کنید در عوض انتظار دارید به صرف اینکه ۱۰ جلسه کلاس رفته‌اید بر موضوعی مسلط شوید.
  • از اینکه وظایف مستقیم خود را خودتان به شخصه انجام دهید طفره می‌روید و مرتب به بهانه‌های مختلف ریزترین وظایف خود را به دیگران محول می‌کنید.
  • برای بالا بردن دانش و معلومات خود در یک زمینه، از استفاده از منابع مختلف نوشتاری، صوتی و تصویری و … فراری هستید ولی در عوض قصد دارید با دیدن چند کلیپ در یوتیوب یا جایی آنند آن دانش خود را ارتقاء دهید.

هر کدام از این موارد در مورد شما صادق باشد، در این صورت شما تنبل هستید.

نکتۀ پایانی

 اینکه گاهی فردی روش درست انجام کاری را نمی‌داند. وی وقتی رفتارهای غلطی مانند مثال‌های بالا رو دنبال می‌کند و به نتیجه نمی‌رسد، به مشورت گرفتن از دیگران روی می‌آورد و روش خود را اصلاح می‌کند.

تنبلی در مورد افرادی صادق است که با دانستن اینکه روش درست انجام کاری چیست، امام همچنان به انجام روش غلط اصرار می‌ورزند فقط چون دوست ندارند سختی کار را تحمل کنند.

چرا عادت تنبلی در ما شکل می‌گیرد؟

همانطور که گفتم، تنبلی یک عادت است و بنابراین به مرور در ما شکل گرفته و نهادینه می‌شود.

عوامل متعددی می‌تواند در شکل‌گیری عادت تنبلی نقش داشته باشند. در این بخش به مهم‌ترین عواملی که باعث می‌شود فرد در دراز مدت تنبل شود اشاره می‌کنم.

محیط خانواده

محیط خانواده نقش مهمی در شکل‌گیری عادت مخرب تنبلی در فرد دارد. کودک از لحظۀ تولد تا سن ۷ سالگی بیشترین لحظات زندگی خود را در خانواده می‌گذراند. این سنین طبق گفتۀ روانشناسان مختلف، از جمله فروید و ژان پیاژه، مهم‌ترین سال‌های شکل‌گیری شخصیت فرد است.

با توجه به الگو بودن اعضای خانواده، کودک از آن‌ها تأسی گرفته و همان عادات و رفتارها را تکرار می‌کند. آیا برای شما عجیب خواهد بود که یک خانوادۀ تنبل فرزندی تنبل بار بیاورد؟

مدرسه

شیوه‌های غلط نظام آموزشی ما در تنبل بار آوردن کودکان نقش زیادی دارد. به این ترتیب که:

  1. معلم در کلاس متکلم وحده است و در طول کلاس، دانش‌آموزان منفعل (شنوندۀ و تماشاچی) محض هستند.
  2. بعد از کلاس تکالیف زیادی روی دوش دانش‌آموز قرار قرار می‌گیرد که باید «بعداً» انجام دهد و تا هفتۀ بعد آن را ارائه دهد.
  3. نگاه برنامه‌ریزان به نظام آموزشی یک نگاه پرفکشنیستی و توجهی به افراد مختلف با استعدادها و علائق مختلف ندارد. اگر دانش‌آموزی در ریاضی قوی نباشد، اصلاً نخبه محسوب نمی‌شود! آزمون‌های تستی مختلف و رنگ به رنگی که هر کدام در دو ساعت سرنوشت کودکان و نوجوانان ما را تعیین می‌کنند، در مجموع افراد را منفعل می‌کنند.

این روند سه مرحله‌ای در نهایت افراد را غیرعملگرا و تنبل بار می‌آورد.

تجربۀ ۱۶ سال تدریس ریاضی و ۳۰ سال سر و کله زدن با یادگیری و خواندن و نوشتن و کتاب خواندن و مسأله ریاضی حل کردن به من آموخته است که می‌توانید دو روند متفاوت برای آموزش هر چیزی داشته باشید:

  • الف) موضوعی که می‌خواهید آموزش بدهید را به اندازۀ کافی به قسمت‌های کوچک‌تر تقسیم کنید. سپس هر قسمت را به صورتی مشارکتی و پرسش و پاسخ تدریس کنید. در پایان به یادگیرنده فرصت دهید تا مطللب بخش را مرور کند و در روز دیگری از او آزمونی از مطالب همان بخش بگیرید. به این ترتیب موضوعی با مثلاً ۲۰ فصل متفاوت را در مدت زمانی مثلاً ۹ ماهه به صورت بخش‌بندی شده آموزش می‌دهید و آزمون‌هایی که از هر بخش می‌گیرد هم فرد را مجبور به فعال بودن می‌کند و او را از به تعویق انداختن مطالعه تا اخر سال باز می‌دارد. در این روش اگر کسی به موضوعی علاقه نداشته باشد سریع‌تر فیلتر شده و به سمت علاقۀ خود هدایت می‌شود.
  • ب) در زمانی ۹ ماهه تمام ۲۰ فصل را پشت سر هم تدریس کنید و در این مدت یادگیرنده منفعل محض باشد. در بعد از پایان سال تحصیلی به طور ناگهانی یک امتحان پایان ترم سر راه فرد قرار دهید و از او بخواهید بعد از ۹ ماه استراحت مطلق در مدتی کوتاه تمام مباحث را بخواند و امتحان دهد. در این روش افراد به دلیل اینکه مجبور به انجام هیچ فعالیتی نیستند به صورت ساکت به راه خود ادامه می‌دهند و مدت زمان زیادی را معطل این هستند که ببینید که بالاخره چه خواهد شد. این روش به جز اینکه افراد را تنبل و کم‌کار می‌کند باعث می‌شود که آن‌ها خیلی دیر به علایق خود پی‌ببرند.

اهمالکاری

یکی از ریشه‌های اهمالکاری توضیحاتی است که در دو بخش قبلی گفتم. ولی اهمالکاری خود موضوع متفاوت و مستقلی است که در مقاله‌ای جداگانه به آن پرداخته‌ام.

به تعویق انداختن کارها را باید در کوتاه مدت اهمالکاری دانست ولی در صورتی که مداوا نشود تبدیل به تنبلی می‌شود.

مشق ننوشتن یک دانش‌آموز کلاس اولی اهمالکاری است و باید ریشه‌های آن را یافت و مداوا کرد. اما اگر این فرد به همین ترتیب پیش برد، در سال هشتم با نهم دیگر اهمالکار نیست که تنبل است! در این صورت اگر به اشتباه روش‌های درمانی اهمالکاری را بر روی پیاده کنیم هم جواب نمی‌دهد. چون او به تنبلی و انجام ندادن کارها و رها کردن وظایف و تکالیف عادت کرده است.

در این بخش و دو بخش قبلی از مثال‌های آموزشی استفاده کردم نه به این دلیل که تنها دلایل به وجود امدن تنبلی و اهمالکاری هستند. بلکه به این دلیل که مدرسه و خانواده اولین تجربه‌های ما از زندگی است و اولین و مهم‌ترین مراحل رشد خود را در آن می‌گذرانیم.

ترس

ترس مادر همۀ شکست‌هاست. ترس دیوار بزرگی مقابل عمل کردن است. وقتی ترس در ما نهادینه شد. مانند ترس از سرزنش‌شدن، ترس از تحقیر شدن، ترس از شکست خوردن و … ابتدا از انجام کاری سر باز می‌زنیم. و بعد از مدتی عادت انجام ندادن کارها در ما نهادینه می‌شود. اگر ترس از چیزی باعث تنبل شدن ما شده باشد، بعد از مدتی به این نحو است که حتی فکر کردن به انجام دادن کارها برای ما ترسناک می‌شود.

ترس از خواندن ریاضی، ترس از خواندن زبان انگلیسی، ترس از صحبت کردن در جمع. همۀ این‌ها ذیل سرفصل ترس‌های اختلالی قابل بحث هستند، اما عادت انجام ندادن کارها هم در اینجا نقش به سزایی دارد.

دوستان تنبل

گروه همسالان نقش زیادی در شکل‌گیری شخصیت فرد دارد. اگر با شش نفر آدم تنبل بگردید، هفتمین تنبل خود شما خواهید بود.

روش‌های درمان تنبلی

من تنبل‌ها را به دو گروه تقسیم می‌کنم:

  • الف) تنبلی که پذیرفته عادت بدی دارد و می‌خواهد که تنبلی را به سخت‌کوشی تغییر دهد.
  • ب) تنبل خودخواسته که هیچ میلی ندارد تا روش خود را عوض کند.

اگر شما در حال خواندن این مقاله هستید، یعنی یا اصلاً فرد تنبلی نیستید و میل دارید تا اطلاعات خود را در این زمینه ارتقاء دهید. یا فردی هستید که دوست دارید از این مقاله بهره ببرید و خود را یک سطح بالاتر بکشید.

افراد گروه الف جزو افرادی هستند که به دلایلی خارج از اردۀ خود دچار این عادت شده‌اند. مثلاً دوستان تنبل یا محیط آموزشی بد یا چیزهایی مانند این. کار برای گروه الف بسیار راحت است. چون در حال حاضر قدم اول را برداشته‌اند:

پذیرش و ارادۀ تغییر

اولین قدم در تغییر عادت تنبلی به عادت سخت‌کوشی و منظم بودن، پذیرش است. همین که بپذیرید به عادت تنبلی دچار شده‌اید گام برزگی را برداشته‌اید.

بالاتر گفتم که گاهی فرد به غلط دنبال مداوای اهمالکاری، اضطراب و چیزهایی مانند این است. یا می‌خواهد معلم انگلیسی خود را عوض کند، منابع یادگیری را عوض کند، می‌خواهد مدرسۀ خود را عوض کند و چیزهایی مانند این ولی حتی اگر بهترین منابع را در اختیار وی قرار دهید، یا روش درست یادگیری زبان یا ریاضی را به او بیاموزید باز هم نتیجه‌ای نخواهد گرفت. در چنین حالتی شاید بهتر باشد فرد ابتدا بررسی کند که آیا تنبلی او مسبب اصلی عدم پیشرفت او هست یا نه؟!

سپس پذیرش این واقعیت که تنبل است و بعد از آن به جای اینکه دنبال درمان اضطراب یا تغییر مدرس و کتاب باشد، به روش‌های تغییر عادت تنبلی بپردازد.

تغییر دوستان

تا جمع دوستان تنبل را رها نکنید به نتیجۀ دلخواه نمی‌رسید. تنبلی واگیردار است. پس دومین قدم جدا شدن از جمع آدم‌های تنبل است.

شکستن کارها به قطعات به اندازۀ کافی کوچک

کارها رو به قسمت‌های کوچک و کوچک‌تر تقسیم کنید و سپس هر بار فقط یک قسمت کوچک را انجام دهید. دیدگاه پرفکشنیستی را رها کنید. سنگ بزرگ نشانۀ نزدن است.

وقتی می‌خواهید یک باره کار یک هفته را یک ساعته انجام دهید، مطمئناً آن را انجام نمی‌دهید، به اضافه اینکه از نزدیک شدن به آن کار هم واهمه دارید، بعد از مدتی انجام ندادن کار برای شما عادت می‌شود. پس دست از این رفتار بردارید.

مثلاً من به افرادی که از یادگیری انگلیسی واهمه دارند توصیه می‌کنم که خواندن انگلیسی را از متن‌های دو یا سه خطی آسان شروع کنند. و مدتی اصلاً به فکر این نباشند که یک باره سراغ متن‌های ۷۰۰ یا ۱۰۰۰ کلمه‌ای سطح پیشرفته بروند.

در همین زمینه

یا در کلاس‌های آمادگی کنکور ارشد، برای دانشجواینم غذقن کرده‌ام که تا من نگفته‌ام سراغ تست‌های سالهای بعد نروند. در عوض در هر مبحت تعداد زیادی مثال و تمرین به آن‌ها می‌دهم که به ترتیب از ساده به سخت مرتب شده‌اند.

عمل کردن به جای عمل نکردن

این قسمت کار از تمام قسمت‌های دیگر مهم‌تر است. اگر قهوه یا چای نوشیدید، همان لحظه لیوان خود را بشویید. اگر ایده‌ای به ذهنتان خطور کرد همان لحظه آن را یادداشت کنید. اگر چیزی باید در جایی قرار گیرد همان لظحه انجام دهید.

چقدر زود «باشه بعداً» تبدیل می‌شه به «هرگز»

مارتین لوتر

اگر قرار شده است خواندن انگلیسی را با متن‌ها کوچک شروع کنید، در این صورت روزی یک متن کوچک را بخوانید. انجام ندادن به جای انجام دادن.

اگر قرار شده است ریاضی را با تمرین‌ها و مثال‌های متعدد یاد بگیرید، در این صورت روزی حداقل چند تمرین ساده را حل کنید. انجام دادن به جای انجام ندادن.

این گام مهم‌ترین گام در تغییر عادت تنبلی به عادت انجام دادن کارها است.

هر بار که کار کوچکی را به انجام می‌رسانید طعم شیرین پاداش روانی آن را می‌چشید. ذهن بین کار خیلی بزرگ و کار خیلی کوچک تفاوتی قائل نیست؛ هر بار که کاری را به انجام می‌رسانید، در ذهن اتفاق بزرگی رخ می‌دهد و آن ابلاغ این دستور است که: من توانمند هستم و توانایی انجام کارها را به نحو احسن دارم.

این روند، همان روند آشنایی عادت‌سازی است. با ایجاد عادت‌های به ظاهر بی‌اهمیت گام‌های بزرگی برای غلبه بر تنبلی خود برمی‌دارید.

اهمیت گام‌های کوچک

در مسابقۀ خرگوش و لاک‌پشت برنده که بود؟ استراتژی لاک‌پشت استراتژی هر فرد برنده‌ای است.

  • روزی یک ساعت زبان انگلیسی کار کردن، شما را بعد از یک سال به سطح خیلی بالایی می‌رساند. به اینکه روزی یک ساعت یک متن سه خطی می‌خوانید فکر نکنید، به این فکر کنید که این متن‌ها در طی زمان و به صورت گام به گام بیشتر و سخت‌تر می‌شوند و به همین خاطر به شما فشار نمی‌آید. ۳۶۵ روز بعد شما یک متن ۷۰۰ کلمه‌ای خیلی سخت را به راحتی می‌خوانید.
  • روزی یک ساعت مسألۀ ریاضی حل کردن، آن هم مسائلی از ریاضی پایه اصلاً کار کمی نیست. ۳۶۵ روز بعد شما خیلی از مسائل ریاضی دانشگاهی را خودتان حل می‌کنید.
  • روزی یک ساعت نه! روزی نیم ساعت دویدن باعث می‌شود ۳۶۵ روز بعد یک فرد زیبا و خوش‌تیپ باشید.

گام‌های کوچک نقش اساسی در موفقیت‌های بزرگ دارند.

در همین زمینه


برای اطلاع از جدیدترین مقاله‌ها، محصولات آموزشی و همچنین کدهای تخفیف در خبرنامۀ سایت ثبت‌نام کنید

Abstract vector created by vectorjuice – www.freepik.com