کمالطلبی را هرگز یک صفت مثبت در نظر نگیرید. بنا بر گزارش سازمان جهانی بهداشت تعداد قابل توجهی از جوانان در سطح جهان از انواع اختلالهای استرس، اضطراب و افسردگی رنج میبرند. از سالهای ۲۰۱۰ به این سو این رقم به طرز چشمگیری رو به افزایش بوده است. (متن کامل گزارش: PDF) این مسأله دلایل متفاوتی دارد. یکی از این دلایل که نقشی ریشهای دارد مسألۀ کمالطلبی یا پرفکشنیسم است.
مجلۀ هاروارد بیزنس ریویو در مقالهای میگوید که بر پایۀ مطالعاتی که از سال ۱۹۸۹ تا سال ۲۰۱۶ بر روی ۴۰۰۰۰ دانشجو در کشورهای آمریکا، انگلستان و کانادا صورت گرفته است نشان میدهد که کمالطلبی یا پرفکشنیسم در بین جوانان در حال افزایش است. و ما بدون توجه به این مسأله فقط نگران افزایش اضطراب، استرس و افسردگی هستیم.
همانطور که میبینید کامل بودن یک هدف سالم و مفید برای ما نیست. طبیعی است که ما نقاط ضعفی هم داریم و گاهی شکست میخوریم. نقص داشتن در کاری یا شکست خوردن نشانۀ ضعف ما نیست.
باید برگردیم و دوباره آموزشهایی که به جوانان میدهیم، الگوهایی که پیش روی آنها قرار میدهیم و خوراکی که در سنین رشد به ذهنشان میدهیم را مورد بررسی مجدد قرار دهیم. کامل بودن، بیتاب بودن و تمایل به به دست آوردن همه چیز در کمترین زمان، تمایل به دست آوردن همه چیز از سادهترین راه، و داشتن همه چیز به صورت یک جا و کامل، آسیبهای جدی به تعداد زیادی از جوانان زده است.
در این مقاله به مسألهای میپردازیم که به نظر من فقط تعداد کمی از آن رنج نمیبرند. امیدوارم این مقاله برای شما مفید باشد. حتماً آن را با دوستان و عزیزان خود به اشتراک بگذارید. چه بسا که در این میان افرادی از اختلال کمالطلبی رهایی یابند و بتوانند از درجا زدن نجات یابند.
ترجمۀ درست پرفکشنیسم کمالطلبی نیست
یکی از مشکلات ما در ایران، ترجمههای غلط و پر از سوءتفاهم است. متنهای زیادی از علوم انسانی توأم با سوءتفاهم ترجمه شدهاند. از نظر من یکی از این سوءتفاهمها ترجمۀ فارسی پرفکشنیسم است.
کمال چیزی است و کامل چیزی دیگری است. کمالطلبی در اصل همان تعالیجویی است و ربطی به پرفکشنیسم ندارد. بهترین ترجمه برای کلمۀ پرفکشنیسم کاملطلبی یا کاملخواهی است:
کاملطلبی، کاملگرایی یا کاملخواهی یعنی یا چیزی کاملِ کامل است و حتی یک عیب کوچک هم ندارد یا به تمامه مردود است.
با این تعریف خیلی خوب درک خواهید کرد که کاملطلبی چقدر میتواند مضر باشد. چقدر میتواند قاتل خلاقیت و زمان ما باشد.
یکی از سوءتفاهمهای متداول در مورد کمالطلبی یا پرفکشنیسم این است که هر وقت از کمالگرایی صحبت میکنیم یک عده شنیده و نشنیده، حرف ما را قطع کرده و میگویند: … اما اینکه در پی تعالی و کمال باشی و بخواهی بهتر باشی خوب است پس کمالطلبی منفی و مثبت داریم….
این نوع اظهار نظر برآمده از همان سوءتفاهم ناشی از ترجم ۀغلط است که گفتم. اگر سرطان مثبت و منفی داشته باشیم، اگر اسکیزوفرنی مثبت و منفی داشته باشیم، در این صورت کمالطلبی مثبت و منفی هم داریم …
با توجه به نکتهای که در مورد ترجمۀ کلمۀ پرفکشنیسم (perfectionism) گفتم کمالطلبی، کمالگرایی، کاملطلبی و کاملگرایی را معادل پرفکشنیسم میگیریم و بین این مفهوم و مفهوم تعالیجویی تفاوت قائل میشویم.
در این مقاله من فقط به این دلیل که موتورهای جستجو با کلمۀ کاملگرایی هیچگونه آشنایی ندارند از واژههای کمالطلبی، کمالگرایی و پرفکشنیسم به طور موازی استفاده میکنم. همانطور که میدانید این سه کلمه به یک معنا هستند و استفادۀ همزمان آنها در این متن فقط برای بهتر یافته شدن متن توسط موتورهای جستجو است.
ساختار این مقاله چگونه است؟
- در ادامۀ مقاله ابتدا داستانی از استیو جابز را میخوانیم،
- سپس تعریف پرفکشنیسم را میآموزیم.
- بعد از آن به تفاوتهای مهم کمالطلبی و تعالیجویی میپردازیم.
- و در قسمت نهایی مقاله راهکارهای مقابله با کمالگرایی را میخوانیم.
پرفکشنیستها به بهشت نمیروند!
در سال ۱۹۸۵ استیو جابز بعد از یک کشمکش طولانی با John Sculley، که در آن زمان مدیر عامل شرکت بود، از اپل بیرون رانده شد. او در پاسخ به این رفتار، گروهی از کارکنان را با خود همراه کرد تا شرکت جدید خود به نام NEXT Computer را پایهگذاری کند. هدف آنها این بود که کامپیوترهای Work Station قویتری را به بازار ارائه دهند. رنگ محصولات هم سیاه انتخاب شد (درست عکس رنگ انتخابی اپل). والتر آیزاکسون در زندگی جابز مینویسد: او اصرار داشت تا نمای داخلی روکش کِیس، مانیتور و تمام قطعات مورد استفاده، همانند نمای بیرونی، رنگ سیاه داشته باشد؛ حتی با دانستن این نکته که ممکن است فردی بعد از خرید کامپیوتر، حتی یک بار هم آنها را باز نکند.
این داستان یکی از ویژگیهای خاص استیو جابز را به تصویر میکشد استیوز جابز میخواست هر نرمافزار یا سختافزاری که تولید میکنند به طور مطلق کامل باشد. به همین دلیل کار کردن با او سخت بود و همیشه با کارکنان و زیردستان خود با بیرحمی کامل رفتار میکرد. به خاطر میراثی که امثال استیو جابز و دیگر پرفکشنیستهای معروف دنیا از خود به جای گذاشتهاند، اغلب این تصور به وجود میآید که کمالطلبی یک ویژگی مثبت است. همچنین این طور برداشت میشود که نایج مثبتی که در زندگی این افراد حاصل شده است مستقیماً نتیجۀ پرفکشنیست بودن آنها بوده است. در صورتی که این تصور کاملاً اشتباه است.
بعضی از افراد از کمالطلب بودن به عنوان یک سپر دفاعی استفاده میکنند. به طور مثال وقتی از آنها میپرسید که چرا فلان کار به درستی و طبق زمانبندی معقول پیش نمیرود؟ این گونه پاسخ میدهند: به خاطر اینکه من یک آدم کمالطلب هستم!
زمانی متداول بود (شاید هنوز هم باشد!)که در مصاحبههای شغلی از فردی میپرسیدند بزرگترین نقطۀ ضعفات چیست؟ و افرادی بودند که با زیرکی پاسخ میدادند: «من خیلی سختکوش هستم!» یا «من به ریزترین قسمتهای هر کاری هم توجه میکنم!» و یا جواب کلاسیک و نخنمای بعضی آدمهای خوشخیال که فکر میکنند نباید هیچ نقطه ضعفی از خود بیان کنند این بود: «من هیچ نقطه ضعفی ندارم!».
چه فکر کنید که خیلی سختکوش هستید و به جزئیترین نکات توجه میکنید، و چه فکر کنید که هیچ نقطه ضعفی ندارید، در هر صورت باید بدانید که کمالطلبی یک نقطه ضعف است و آن را اجرا کنید
یک توضیح مختصر
یک نکتۀ مهم را هم باید اینجا متذکر شوم و آن اینکه موفقیت جهانی اپل ارتباطی به پرفکشنیسم استیو جابز ندارد. در واقع دو مورد باعث موفقیت شرکتی مانند اپل میشود:
مزیتهای رقابتی (جنبۀ فنی) محصول که نتیجۀ کار شبانهروزی افراد متخصصی است که اتفاقاً واقعگرا هستند و به همین خاطر توانستهاند این مزیت فنی را ایجاد کنند.
استراتژی قیمتگذاری و بازاریابی اپل که باعث ایجاد این تصور در افراد شده که خرید این محصول خلاءهای زیادی را در آنها مرتفع خواهد کرد.
بنابراین دچار این خطای ذهنی نشوید که چون اپل شرکت موفقی است و استیو جابز فرد معروفی است، پس پرفکشنیسم او جنبههای خوبی هم داشته است! اگر زندگینامه او را بخوانید خواهید دید که او هم معایب زیادی داشته و هم شکستهایی را به شرکت اپل تحمیل کرده است. نتیجۀ کار تعداد زیادی مهندس و متخصص مختلف است که شرکت اپل را به وجود آورده است. همانطور که میبیند اپل بعد از استیو جابز هم به راه خود ادامه میدهد.
در همین زمینه
تعریف کمالطلبی یا پرفکشنیسم چیست؟
دیوید برنز به عنوان یک روانشناس پرفکشنیسم را اینگونه تعریف میکند:
یک فرد پرفکشنیست یا کمالطلب فردی است که استانداردهای او خیلی فراتر از این تعریف شدهاند که قابل دستیابی یا حتی منطقی باشند. او فردی است که به اجبار و به طور بیوقفه به سمت اهداف غیرممکن به خود فشار میآورد. در عین حال ارزیابی او از خود این است که فردی خلاق و کارآمد است.
دیوید بِرنز (David D. Burns)
داشتن استانداردهای سطح بالا برای زندگی یک مسأله است و کمالگرا بودن مسألۀ دیگری است. استانداردهای یک فرد کمالگرا بیشتر دست نیافتنی و غیرممکن است تا اینکه متعالی باشند. و دیگر اینکه فرد کمالگرا حس ارزشمندی خود را به استانداردهای غیر ممکن خود گره میزند. برای همین است که وقتی به فردی که کمالطلب است میگوییم از کمالطلبی خود دست بردارد او به شدت در مقابل حرف ما مقاومت میکند. در چنین گفتگویی منظور ما اسن است که او از یک سری برساختههای ذهنی و خیالی دست بردارد، سعی کند ارتباط درستی با جهان بیرون بگیرد و از مسیر واقعیت و عملگرایی به خواستههای خود برسد. اما از نظر او این صحبت اینگونه تعبیر میشود که از تمام ارزشهای متعالی و آرمانگرایانۀ خود دست بردارد و تبدیل به یک آدم معمولی مانند بقیه، بدون وجه ممیزه شود. همانطور که میبینید این گفتگو همیشه با مقاومت فرد پرفکشنیست بینتیجه خواهد ماند.
انواع کمالطلبی از دیدگاه کلاسیک
به طور کلاسیک دو نوع کمالطلبی تعریف میکنیم:
- الف) کمالطلبی سازگار یا کمالطلبی برتریجویانه
- ب) کمالطلبی ناسازگار یا کمالطلبی شکستگریزانه
الف) کمالطلبی سازگار یا کمالطلبی برتریجویانه
کمالطلب برتریجو فردی است که هر چیزی را تا جایی که ممکن است به بهترین شکل خود میخواهد. این گروه از افراد پرفکشنیسم خود را به افرادی که زیر دست آنها کار میکنند هم تحمیل میکنند. حتی ممکن است این تحمیل استانداردها دامان افراد توانمندتر از آنها یا نزدیکترین افراد آنها را نیز بگیرد.
ب) کمالطلبی ناسازگار یا کمالطلبی شکستگریزانه
کمالطلب شکستگریز تمام هم و غم خود را بر این میگذارد که شکست نخورد. چنین فردی همواره نگران این است که دیگران قدر کار او را به درستی نمیدانند. در مرحلۀ بعدی ممکن است او تصور خود را توسعه دهد و به این نتیجه برسد که دیگران حتی قدر خود او را هم نمیدانند. تا جایی که ممکن است مجموعهای که در ان کار میکند را ترک کند.
تقسیمبندی جدیدتر پرفکشنیسم
در سال ۱۹۹۱ دو روانشناس کانادایی تقسیمبندی خود برای مطالعۀ کمالگرایی را اینگونه معرفی کردند:
- الف) کمالگرایی خود محور
- ب) کمالگرایی دیگری محور
- ج) کمالگرایی مبتنی بر انتظار جامعۀ اطراف
الف) کمالگرایی خود محور
این فرد همیشه استانداردهای سفت و سختی را بر خود تحمیل میکند. این افراد به همین خاطر معمولاً منزوی دیده میشوند. چون فکر میکنند کسی نمیتواند مثل خود آنها کارها را به انجام برساند. گاهی این افراد این ویژگی را دارند که مدتهای طولانی است که قرار است کاری را به انجام برسانند ولی هیچ نتیجهای بیرون ندادهاند و در مقابل هر وقت از آنها میپرسیم چه خبر میگویند داریم روی پروژه کار میکنیم.
ب) کمالگرایی دیگری محور
این افراد استانداردهای سفت و سخت برساختۀ خود را به دیگران تحمیل میکنند. این افراد را در کسوت مدیرانی میبینید که مرتب به پرسنل خود فشار میآورند و فکر میکنند که با اخراج عدهای و استخدام عدۀ دیگری مشکلات سازمان آنها حل خواهد شد. پدر و مادری که به فرزندان خود فشار زیادی وارد میکنند یا معلمهایی که فراتر از توان طبیعی و برنامۀ استاندارد درسی به دانشآموز فشار میآورند از این نمونه هستند.
ج) کمالگرایی مبتنی بر انتظار جامعۀ اطراف
این افراد از این جهت به خود سخت میگیرند که فکر میکنند اطرافیان از آنها انتظارات سطح بالایی دارند. دانشآموزی که فکر میکند دیگران توقعات خیلی زیادی از او دارند و مرتب به خود فشار میآورد تا کسی را از خود ناامید نکند، یا کارمندی که فکر میکند توقع رئیس و مجموعه از او خیلی زیاد است. حتی فردی که فکر میکند به اندازۀ کافی برای همسرش خوب نبوده است و باید بیش از اینها بکوشد تا توقع او را برآورده کند از این جمله هستند.
دوباره تأکید میکنم در تمام حالات، وقتی صحبت از یک پرفکشنیست میکنیم، از فردی صحبت میکنیم که استانداردها و قضاوتهایی ذهنی بدون کمترین توجه به واقعیت برای خود ساخته است. مثلاً در مورد سوم، ممکن است فرد هرگز از طرف اطرافیان نپرسد که چه توقعاتی از او دارند. بلکه فقط برمبنای تصوراتش به خود فشار میآورد.
نگاهی به مطالعۀ مروری هاروارد بیزنس ریویو
هاراوارد بیزنس ریویو در مقالهای به مرور مطالعات چند دهۀ گذشته در خصوص کمالطلبی پرداخته است.
در این مطالعه تأکید شده است که:
- پرفکشنیسم تحت هیچ شرایطی باعث افزایش کارآمدی یا خلاقیت فرد نشده است.
- افراد کمالطلب نسبت به همکاران خود عملکرد و وقتشناسی بهتری ندارند.
- کمالطلبی مترادف با استرس، اضطراب و افسردگی بوده است. در هیچ موردی دیده نشده است که کمالگرایی باعث ایجاد احساس بهتر یا ایجاد انگیزه در فرد شود.
این نتایج برای همۀ انواع کمالطلبی که در بخش قبل گفتیم صادق بوده است. لذا این صحبت کلیشهای که کمالطلبی جنبۀ مثبت و منفی دارد به طور کامل بیمعنی است.
تفاوت یک کمالطلب و یک تعالیجو در چیست؟
- فرد کمالطلب کاری را صد بار انجام میدهد ولی آن را ارائه نمیدهد، چون فکر میکند که هنوز نقصهایی در آن هست. فرد تعالیجو در همین بازۀ زمانی صدتا کار متفاوت را شروع میکند، به سرانجام میرساند و آنها را ارائه میدهد. فرد تعالیجو با هر بار ارائۀ کاری از دیگران بازخورد میگیرد و کارش را بهتر میکند. فرد کمالجو بعد از صدبار انجام دادن کاری، هنوز هیچ کاری نکرده است. ولی کار صدم فرد تعالیجو از کار اول او صد درجه بهتر است.
- فرد پرفکشنیست بر مبنای تفاسیر و تصاویر ذهنی عمل میکند و معمولاً درک درستی از واقعیت ندارد. فرد پرفکشنیست معمولاً از منبعهای درونی و بیرونی سرزنشگری رنج میبرد. فرد پرفکشنیست بیشتر در پی برتریجویی است.
- برای فردی که تعالیجو است همه چیز دقیقاً برعکس است. فرد تعالیجو درک درستی از زمان دارد، درک درستی از امکانات دارد، برای بستن دهان این و آن کاری را انجام نمیدهد. برای او رسیدن از نمرۀ ۱۲ به نمرۀ ۱۴ یعنی پیشرفت و بعد بر مبنای این که نمرۀ او ۱۴ است برای رسیدن به ۱۶ تلاش میکند. فرد تعالیجو هدفمند است و در پی برتریجویی بر دیگران نیست. فرد تعالیجو بر مبنای امکانات و تواناییهای واقعی خود برنامهریزی میکند.
- تعالیجو کسی است که در پی ارتقاء دانش، توانایی، مهارت و عملکرد خود است. برای او کامل و بیعیب و نقص وجود ندارد. برای او بهتر معنی دارد، نه بهترین. به قول ست گودین در یکی از پستهای وبلاگش:
- من نمیتوانم کاری را ۱۰۰% کامل و بیعیب و نقص انجام دهم، اشکالی ندارد، آن را هر بار بهتر از قبل انجام میدهم.
- پرفکشنیست خودش را دوست ندارد و میخواهد با یک حرکت خارقالعاده خلاء دورنی خود را پر کند. فرد تعالیجو قبل از هر چیز خودش را دوست دارد.
- فرد پرفکشنیست اهمالکار است و همیشه حجم زیادی کار تلنبار شده دارد. در حالی که فرد تعالیجو این مشکل را ندارد.
- فرد پرفکشنیست از انواع استرسها، اضطرابها و احساس عدم تعلق، احساس جاماندگی رنج میبرد. ولی فرد تعالیجو چنین نیست.
- فرد پرفکشنیست همیشه منتظر لحظۀ طلایی است و معمولاً موقعیتها و فرصتهای شغلی، رابطه، ازدواج و … را پس میزند. ولی فرد تعالیجو به خوبی با چنین موقعیتهایی رو به رو میشود و آنها را از دست نمیدهد.
- فرد پرفکشنیست را میتوان با فلسفهبافیهای بیانتهایش دید. جایی که هیچگاه تعریف و تفسیر درستی برای چیزی ندارد. معیار دقیقی برای رد یا قبول چیزی ندارد. مرتب برای عقبانداختن کارها، رد کردن پیشنهادها و در جا زدنش را با فلسفهبافیهای بیمنطق توجیه میکند. ولی فرد تعالیجو معیار دارد، منطق دارد، استاندارد دارد و برای انجام دادن یا انجام ندادن یک کار دلیل مشخصی دارد.
- شما هرگز نمیتوانید با یک فرد پرفکشنیست صحبت کنید و پاسخهای شفاف بگیرید. او را همچنین هرگز نمیتوانید قانع کنید. خودش منطق ندارد ولی منطق شما را هم نمیپذیرد. میدانید چرا؟ چون برای تصاویر ذهنیاش تلاش میکند.
- در مقابل فرد تعالیجو اشتباه خود را میپذیرد، برای حرفهایش دلیل دارد به دلایل شما هم گوش میکند. شما نمیتوانید با یک فرد تعالیجو بحثهای بیسروته بکنید یا حرفهای تو در تو و بینتیجه بزنید. اما فرد پرفکشنیست همیشه دنبال بحثهای طولانی بینتیجه است.
- پرفکشنیست به موقع ازدواج نمیکند چون در انتظار برآورده شدن رؤیای ذهنی خود است. حال آنکه خیلی از افراد اطراف او ایدهآل هستند.
- پرفکشنیست شغلی را شروع نمیکند چون میخواهد در شرایط ۱۰۰% کامل کارش را شروع کند. در صورتی که شغل چیزی است که با درآمد روزی ۱۰۰۰ تومان شروع میشود و توسط فرد توسعه داده میشود به درآمدهای آنچنانی میرسد.
- فرد پرفکشنیست یادگیری را شروع نمیکند چون از نادانستههای خود میترسد و در صورتی که یادگیری زمانی شروع میشود که شما به چیزی بربخورید که آن را بلد نیستید!
- پرفکشنیست منزوی هم هست. چون از بودن در جمع هراس دارد زیرا که میترسد به نوعی ضعفی از او رو شود یا کسی در آن جمع باشد که در یک ویژگی از او بالاتر است.
شما کدام یک هستید، پرفکشنیست یا تعالیجو؟
انزوا با تنهاییطلبی فرق دارد
این موضوع را با تنهاییطلبی افراد درونگرا اشتباه نگیرید. به عنوان یک فرد درونگرا این را صراحتاً عرض میکنم که این دو موضوع کاملاً از هم جداست. درست است که من فرد درونگرایی هستم اما از جمع فراری نیستم. مگر اینکه احساس کنم ارزشهایی مانند صمیمت، برابری، احترام و چیزهایی مانند این در جمع رعایت نمیشود. ولی فرد پرفکشنیست فقط به این دلیل در جمعی حاضر نمیشود که ممکن است ضعفی از او نمایان شود یا فردی از او برتر جلوه نماید.
چرا فرد پرفکشنیست در جا میزند؟
دلیل آن خیلی ساده است. یا باید کاری در منتها درجۀ کامل بودن خودش باشد یا رها خواهد شد. یا ۲۰ یا هیچی! حتی ۱۹ هم باید رها شود. از آنجایی که امورات زندگی بیشتر همیشه با نقص همراه هستند، طبیعتاً برای یک پرفکشنیست رها کردن و درجا زدن و تلاش نکردن و نپذیرفتن واقعیت و پناه بردن به خیالات و رؤیاها و منتظر لحظۀ طلایی شدن سادهترین راهحل است.
ریشههای پرفکشنیسم کجاست؟
الگوهای غلط فکری و اطلاعات گمراهکننده
همانطور که بالاتر گفتم، استاندارهایی که یک فرد کمالگرا برای خودش تعریف میکند، به نوعی مساوی با ارزشهای شخصیتی اوست. بنابراین اولین دلیل به وجودآمدن پرفکشنیسم تعریف استانداردهای غلط برای احساس ارزشمندی است. این احساس ارزشمندی غلط توسط منابع مختلف به فرد تزریق میشود و او را دچار خطای ذهنی در تعریف معیارهای احساس ارزشمندی میکند. این مورد به خودی خود موضوع یک مقالۀ جداگانه است.
تربیت پرفکشنیستی و سرزنشگرایانه
تربیت پرفکشنیستی و سرزنشگرایانه نقش زیادی در کمالگرا کردن نوجوانان و جوانان دارد. پدر و مادرها و مدرسه در این زمینه مقصر شمارۀ یک هستند. همچنین ارزشهای جامعه که مبتنی بر تفاسیر اخلاقی خوب و بد است هم در این زمینه نقش دارد.
وجود فرد سرزنشگر در اطراف فرد است. در بخش قبل گفتم که یکی از انواع کمالگرایی، کمالطلبی دیگری محور است. مانند پدر و مادر کمالطلب که استانداردهای خود به کودک خود تحمیل میکنند. یا معلم و دیگر افرادی که در تربیت او نقش دارند. این تحمیل استانداردها به شکل وسواس در کنترل تمام حرکات و رفتارهای کودک و همچنین سرزنش مداوم او خودش را نشان میدهد. بعد از مدتی فرد برای بستن دهان دیگران ممکن است دچار یکی از انواع پرفکشنیسم شود.
در همین زمینه
توانایی و سواد پایین
وقتی فردی در زمینهای دارای سواد و توانایی بالایی است و به دلیل تجربۀ خود دارای قدرت تشخیص خوبی است هرگز وقت خود را با کمالطلبی تلف نمیکند. او میداند که چه چیزی را چگونه به سرانجام برساند و میداند که چه چیزی مهمترین قسمت کار است و بنابراین فقط روی همان قسمت تمرکز میکند.
عمدۀ افراد پرفکشنیستی که من دیدهام اتفاقاً افراد کمسواد، کمتجربه و فاقد قدرت تشخیصی بودهاند که تفاوت بین اهم، مهم و غیرمهم را نمیدانستهاند در نتیجه فکر میکردهاند باید بینقصترین حالت ممکن از کاری را ارائه دهند. ولی چون قدرت تشخیص ضعیفی داشتهاند سعی میکردهاند که در تمام ابعاد و جزییات بینقص باشند.
رقابتجویی اشتباه و مبتنی بر برتریجویی
رقابتجویی اشتباه و مبتنی بر برتریجویی. در این زمینه هم مدرسه نقش پررنگی دارد. انواع آزمونهای تیزهوشان، المپیاد، کنکور و چه و چه از فرزندان ما افرادی میسازد که یا نفر اول شدهاند و در نتیجه تافتۀ جدا بافته هستند و یا هیچی نیستند. چند بار که این پیام «تو اول نشدی پس هیچی نیستی» به کودک ابلاغ شد، او در پی پر کردن این خلاء به جستجوی سرزمین طلای برخواهد خواست.
فرد تأییدطلب، فردی که اعتماد به نفس ندارد یا فردی که برتری جوست دچار کمالطلبی خواهد شد. البته از نظر من این سه ویژگی متفاوت ابعاد متفاوت یک مشکل یکسان هستند: دریافت احساس ارزشمندی از محیط بیرون.
تلنبار شدن خواستهها
اگر چیزی را در سن مناسب خود به دست نیاورید، اندک اندک در مورد آن پرفکشنیست خواهید شد! به این مورد به دقت فکر کنید. در این حالت فرد تمایل دارد تا به دست آوردن بزرگترین و کاملترین دستآورد ممکن، یکشبه خواستههای تلنبار شدۀ سالیانِ سال را برآورده کند. هم احساس ارزشمندی خود را چندین پله افزایش دهد و هم اینکه موقعیت خود در چشم دیگران را ارتقاء دهد. البته باید دقت کنید این یک دام است. هر چه خواستۀ شما بزرگتر باشد، به دست اوردن غیرممکنتر میشود.
در همین زمینه
خود را به خاطر گذشتهتان تنبیه نکنید
آیا به جز این ۵ مورد، موارد دیگری را میشناسید که علت به وجود آمدن پرفکشنیسم در فرد باشد؟
روشهای غلبه بر کمالگرایی
حالا نوبت این است که از خود بپرسیم اگر ما هم دچار پرفکشنیسم هستیم چه باید بکنیم؟
شاید اهمالکار هستید!
قبل از هر چیز این را مد نظر داشته باشید که کمالطلبی نام دیگر اهمالکاری است. یعنی افراد کمالگرا بیشتر به استانداردهای خود میچسپند تا کاری را انجام ندهند تا اینکه بخواهند کیفیت آن را ارتقاء دهند. بنابراین یک راه ساده برای مداوای پرفکشنیسم این است که بر اهمالکاری غلبه کنید.
در همین زمینه
استراتژیک فکر کنید
به جای اینکه پرفکشنیست باشید باید استراتژیک فکر کنید. یعنی بدانید چه میخواهید، چرا میخواهید، چه دارید، کجا هستید و با چیزهایی که دارید چگونه از جایی که هستید در کمترین زمان ممکن و با کمترین هزینۀ ممکن به جایی که میخواهید برسید. در راه بودن مهم است نه ایدهآل بودن!
اینجایت که پای قانون ۲۰/۸۰ به میان میآید. این قانون میگوید که ۸۰% نتایج به دست آمده فقط از ۲۰% فعالیتهای ماست. به عبارتی ۸۰% فعالیتهای روزمرۀ ما فقط ۲۰% فایده دارد. پس باید بدانید که ۲۰% مرکزی و مهم در هر کاری چیست و فقط روی همان ۲۰% تمرکز کنیم. بقیۀ ۸۰% کار چندان اهمیتی ندارد.
اگر در قسمت ۲۰% مهم هر کاری بینقص باشید، داشتن نقص در قسمت ۸۰% غیرمهم هیچ اهمیتی ندارد. مثلاً وقتی کامپیوتری خیلی سریع و دقیق کار میکند و داغ نمیکند، طرح ظاهری آن خیلی برای ما محل بحث نیست!
در همین زمینه
چالش کمیت
در حالی که یک فرد کمالگرا کاری را صد بار انجام میدهد و باز از آن راضی نیست، فرد دیگری را داریم که همان زمان را صرف کرده و صد کار را به سرانجام رسانده است. فرد کمالطلب بعد از صد بار هنوز از کار خود راضی نیست و آن را جایی ارائه نداده است، ولی فرد دیگر با انجام صد بار کار و متقابلاً صد بار ارائه و صد بار دریافت نظر و انتقاد، کلی تجربه کسب کرده است. کار صدم او نسبت به کار اولش صد درجه بهتر است. ولی فرد کمالگرا هنوز حتی یک کار را ارائه نداده است.
در یک آزمایش، دانشجویان عکاسی یک دانشکدۀ هنر را به دو گروه تقسیم کردند. از یک گروه خواستند دربارۀ سوژۀ دلخواه خود بهترین عکس ممکن را ارائه دهند. از گروه دوم خواستند که دربارۀ سوژه دلخواه خود هر چند عکس که میتوانند ارائه دهند.
به هر دو گروه یک ماه زمان داده شد. بعد از این یک ماه با کمال تعجب دیده شد که بهترین عکسها را گروه دوم ارائه کرده است. چون قرار بوده است که دانشجویان گروه اول هر کدام فقط یک عکس ارائه دهند، برای تهیۀ همان یک عکس آنقدر وسواس داشتهاند که یا نتوانستهاند همان یک عکس را تهیه کنند، یا عکس ارائه شده خیلی ضعیف بوده است.
بهتر شدن با بیشتر انجام دادن به دست میآید نه با وسواس داشتن و بیشتر و بیشتر خیالبافی کردن.
بنابراین برای خود یک چالش کمیت قرار دهید و سعی کنید در کنار بالا بردن کیفیت کار، تعداد کارهایی که انجام میدهید را هم بیشتر کنید.
به سمت ترسهای خود بروید
گاهی برای درمان فوبیا در بعضی افراد، از آنها میخواهند که خود را در موقعیتی که از آن میترسند قرار دهند. اگر از تاریکی میترسند، بهتر است به دل تاریکی بروند. اگر از شنا میترسند، چه بهتر که توی آب بپرند. و این موقعیتها به قدری تکرار شود تا ترس به طور کامل از بین برود.
برای غلبه بر کمالطلبی هم به خود جرأت بدهید و بعضی نقائص را در کار باقی بگذارید. ناقص بودن عمدی و جرأت ارائۀ کار یک راهحل اساسی است. خصوصاً وقتی چالش کمیت را هم به این روش بیفزایید آن وقت فقط کافی است به خود بگویید که بعد از ارائه هر کار، نقائص آن را در کار بعدی مرتفع میکنم. بعد از مدتی سرعت و کیفیت عملکرد ما به میزان زیادی بالا خواهد رفت.
به خودتان اجازه بدهید که گاهی نقصی هم در کار داشته باشید. چیزی که از نظر شما نقص است، چه بسا از نظر دیگران هیچ اهمیتی نداشته باشد. چون دیگران که کمالطلب نیستند!
در همین زمینه
به زیردستان خود اجازۀ اشتباه بدهید
اگر مادر هستید، اگر معلم هستید و اگر مدیر هستید، اولین چارۀ کار اعتماد به توانایی دیگران است. همچنین لازم است دیگران را افرادی با حسن نیت فرض کنید.
هر بار که فردی که فرزند/شاگرد یا پرسنل شماست و کاری را ناقص ارائه داد و اشتباهی مرتکب شد، به هیچ وجه او را سرزنش نکنید، و از روشهای تنبیهی هم استفاده نکنید.
هرگاه خواستید کار و زیردستان خود تحویل بگیرید رفع نقایص را موکول به کار بعدی کنید معمولا اینگونه است که آنقدر کارها را پس می زنید و فرد را مجبور میکند تمام نقاط ضعف را برطرف کند که فرد خسته و مستأصل خواهد شد. این روش یک دور باطل است. چون هم باعث ایجاد خودانگارۀ منفی خواهد شد و هم باعث ایجاد خستگی، که هر دو مورد کارایی فرد را به مراتب پایینتر میآورد.
از این به بعد وقتی نقصی غیراساسی در کاری یافتید کار را از او بپذیرند، ولی از او بخواهید این نقص را در کار بعدی برطرف کند. در این صورت شما در مدت زمان کمتر از پرسنل خود کارهای بهتری تحویل خواهید گرفت
خودانگارۀ مثبت بیشترین نقش را در بالا بردن عملکرد فردی دارد و این روش باعث بالا رفتن خودانگارۀ مثبت اطرافیان و زیردستان شما خواهد شد.
از دیگران راجع به توقعاتشان سؤال بپرسید
قبل از اینکه راجع به توقعات دیگرات تصوراتی خیالی به هم ببافید و انتظارات آنها را به طور شفاف جویا شوید. برای ذهنیت خود کار نکنید، فقط انتظارات و توقعاتی که از شما انتظار میرود را برآورده کنید.
وقتی از کسی میپرسید که یک پروژه / رابطه / کار خاص، دقیقاً چه انتظاری از شما دارد، مطمئن باشید که توقع کسی پایین نخواهد بود، اما به آن سطح نجومی که شما در ذهن خود تعریف کردهاید هم بالا نخواهد بود.
اگر نظر دیگران را به طور دقیق بدانید و دنبالهرو ذهنیات خود نباشید، در این صورت روی جزییاتی که لازم نیستند تأکید نخواهید کرد.
مطالعۀ بیشتر
- خودباوری چیست و چگونه تخریب میشود؟
- تغییر عادتها از همان جایی که هستید شروع کنید
- ۹۹۹ بار سعی کردی و نشد، یک بار دیگر هم سعی کن
- علائمی که نشان میدهد کمالگرا هستید
- روشهای غلبه بر کمالطلبی
- چگونه کمالگرا نباشیم اثر استفان گایز
- در متمم هم بخوانید: کمالطلبی چیست؟
برای اطلاع از جدیدترین مقالهها، محصولات آموزشی و همچنین کدهای تخفیف در خبرنامۀ سایت ثبتنام کنید
Photo: freepik
استاد
اسماعیل اصلانی دیرانلو عزیز و بزرگوار
واقعا مطالبتون ناب و عالی هست.
بسیار بسیار از شما متشکرم و توفیقات بسیار زیادی را برای شما آرزومندم.
واقعا بی نظیر
واقعا عالی
چقدر مطالب این سایت گرانقدر و ارزشمند است.
من خیلی خیلی از شما عزیزان سپاسگذارم.
هر چی می خواین از درگاه خداوند و به صلاحتون هست.
انشاءالله که هر چه سریعتر بستر رسیدن به این موفقیتها برایتان فراهم شود.
عالی. لذت بردم